هم برای من به انصار و مهاجر رو زدی
هم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی
چند ماهی درد پهلو را تحمل کردهای
خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی
رو به بهبودی ست حالت یا برای دلخوشی
بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی
اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضی
کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی
یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقت
مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی
گر چه این همسایهها از پشت خنجر میزنند
با دعایت زخم آنها را سحر دارو زدی
از تمام غصهها این غم علی را میکشد
تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی
از بیت آل طاها (ص) آتش کشد زبانه
گوئی شده قیامت بر پا درون خانه
برپاست شور محشر از عترت پیمبر (ص)
خلق اند مات و مبهوت از گردش زمانه
اهریمنان نمودند خون قلب مصطفی (ص) را
در منظر خلایق بی جرم و بی بهانه
در پشت در فتاده، ام الائمه (س) از پا
دارد فغان ز دشمن آن گوهر یگانه
زینب (س) به ناله گوید کشتند مادرم را
این یک ز ضرب سیلی آن یک ز تازیانه
در خون فتاده زهرا (س) چون مرغ نیم بسمل
محسن (ع) فتاده چون گل پر پر در آستانه
در پشت زانوی غم پژمان نشسته حیدر (ع)
مانده حسین مظلوم (ع) حیران در آن میانه
از نقش خون و دیوار پرسد ز حال زهرا (س)
وز زخم سینه گیرد از میخ در نشانه
دارد حسن (ع) شکایت از کینه مغیره
ریزد ز دیدگانش یاقوت دانه دانه
با پهلوی شکسته چون مرغ بال بسته
زهرا (س) به خون نشسته در کنج آشیانه
شیعیان.
و) شبهات اهل سنت درباره مصحف فاطمه
برخی از اهل سنت، شیعه را متهم کردهاند که آنان قرآن دیگری به نام مصحف فاطمه دارند؟
علامه عسگری مینویسد: «برخی نویسندگان اهل سنت تهمت دیگری به مدافعان مکتب اهل بیت(ع) میزنند و میگویند که آنان قرآن دیگری دارند به نام مصحف فاطمه؛ زیرا نام کتاب فاطمه مصحف است و برخی از مسلمانان در صدر اسلام قرآن را مصحف مینامیدند»
اهل سنت اعتقاد به چنین کتابی را با خاتمیت پیامبر اسلام(ع) و قطع نزول وحی بعد از رحلت آن حضرت(ص) مغایر دانستهاند.
برای مثال، دکتر ناصر قفاری، از علمای وهابی معاصر، مدعی شده است که شیعیان با اعتقاد به آمدن وحی بر اهل بیت، «در واقع ادعای نبوّت بر امامان خود کرده است...مانند مصحف فاطمه...».
از برخی روایات به دست میآید که از همان زمانهای گذشته، اشکال اول در بین اهل سنت رواج داشته است و آنان میپنداشتند که شیعیان معتقدند بخشی از آیات تحریف و حذف شده در قرآن در این مصحف آمده است.
ازاینرو، ائمه(ع) به شدت وجود هر گونه آیات قرآن در این مصحف را انکار کردهاند.[۲۰] در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «به خدا قسم مصحف فاطمه نزد ما است و در آن یک آیه قرآن هم وجود ندارد».
طبق روایت دیگری، حجم مصحف فاطمه سه برابر بزرگتر از قرآن است و در آن حتّی یک حرف از قرآن نیامده است.
علاوه بر آن، گفته شده همه علمای شیعه اتفاق نظر دارند که مصحف فاطمه با قرآن متفاوت است و قرآن دیگری در کنار آن به شمار نمیرود.
در سال های اولیه نام مصحف عَلَم برای قرآن نشده بود. از پیامبر نقل شده است که کسی که قرآن را در مصحف بخواند ثواب بیشتری می برد. در بعضی نصوص تاریخی نیز می بینیم که به هر کتابی مصحف گفته می شد. مانند مصاحف الروم.
درباره شبهه دوم نیز، شیعیان معتقدند که وحی و الهامی که به معصومان(ع) میرسد با وحی قرآنی تفاوت دارد و به معنای نبوت آنان نیست. شیعیان برای تببین این مفهوم از اصطلاح مُحَدَّث برای ائمه(ع) و اصطلاح مُحَدَثَّه برای حضرت زهرا(س) استفاده میکنند.
در روایات اهل سنت آمده است بعد از پیامبر افرادی هستند که با فرشته سخن خواهند گفت. همانطور که در بنی اسرائیل اینگونه بود و این افراد از انبیاء نبوده اند.
در بع فریقین افراد زیادی از محدثین معرفی شده اند مانند عایشه و عمر در بین اهل سنت و حضرت زهرا س، دوازده امام و سلمان فارسی نزد
درگذشت پیامبر(ص)، حضرت فاطمه(س) دچار اندوه شدیدی شد، جبرئیل به نزد او میآمد و او را تسلی میداد و او را از جایگاه پدرش [در بهشت] آگاه میکرد و به او از آنچه برای نسل وی پس از او رخ خواهد داد خبر میداد.
از مجموع گزارشهایی که از محتوای گفتگوی جبرئیل با حضرت فاطمه(س) در مصحف جمع آوری شده، میتوان گفت که این موضوعات در این کتاب بوده است:
۱. تسلیت و تعزیت بر حضرت فاطمه(س)
۲. خبر از پیامبر(ص) و جایگاه وی در بهشت
۳. خبر از حوادث آینده
۴. اطلاعاتی درباره فرمانروایان امت با نام و نام پدرشان
۵. اخبار انبیا، مؤمنان، کافران گذشته و آینده و سرگذشت آنان.
د) نشانه امامت
بنا بر نقلهای فراوان، مصحف فاطمه (س) چونان میراثی در نزد امامان شیعه بوده است و آنان در پایان عمرشان، آن را به امام بعدی تحویل میدادند. در برخی روایات، همراه داشتن مصحف از نشانههای امامت به شماره آمده است. ازاین رو، مصحف فاطمه، مجموعهای آکنده از حقایق الهی است که پیک ربانی آنها را بر حضرت فاطمه قرائت کرده و امیرمؤمنان آن را نوشته و پس از حضرت علی(ع) نزد فرزندانش (امامان شیعه) به میراث مانده و اکنون نزد امام دوازدهم است.
در روایتی آمده است در مجلسی که جمعی از محدثان در محضر امام صادق(ع) بودند، یکی از محدثان به ادعای عبدالله بن حسن مبنی بر امامتِ بنیحسن اشاره کرد! امام صادق(ع) پس از سخنانی فرمود:... به خدا قسم (در حالی که با دست به سینهاش اشاره میکرد) اسرار نبوت و نیز شمشیر و زره رسول الله در نزد ما است. و به خدا قسم مصحف فاطمه(س) در نزد ما است.
مصحف فاطمه(س)
مُصْحَف فاطمه(س) نام کتابی که فرشته الهی مطالب آن را برای حضرت فاطمه(س) بیان کرده و امام علی(ع) آنها را نوشته است.
مطالب این کتاب، شامل جایگاه پیامبر (ص) در بهشت و اخبار و رویدادهای آینده است. این کتاب نزد امامان شیعه بوده و بین آنان دست به دست میشده است و دیگران بدین کتاب دسترسی نداشته و ندارند. این کتاب اکنون در دست امام زمان(عج) است.
برخی از اهل سنت مدعی شدهاند که شیعیان قرآن دیگری به نام مصحف فاطمه دارند اما امامان شیعه همواره بر این امر تاکید کردهاند که این مصحف، کتابی غیر از قرآن است و شیعیان همان قرآن رایج در بین مسلمانان را قبول دارند.
الف) املاکننده و نویسنده
در روایات آمده است که پس از رحلت رسول خدا(ص)، فرشتهای از جانب خدا مطالبی را به حضرت فاطمه(س) وحی کرد. این فرشته در برخی روایات، «رسول الله [=فرستاده خدا]» و در برخی، «جبرئیل» دانسته شده است. علامه مجلسی در وجه جمع این روایات گفته است این دو نام به یک نفر اشاره دارد و مراد از رسول الله، همان جبرئیل است نه شخص پیامبر (ص) استفاده از عنوان «رسول الله» برای اشاره به ملائکه و جبرئیل در قرآن و سنت، رایج است.
همهی علمای شیعه و تمام روایتهایی که به گونهای از این مصحف یاد کردهاند، همداستاناند که نگارش آن را حضرت علی(ع) بر عهده داشته است.
ب) امکان نزول فرشته و وحی بر فاطمه(س)
نزول فرشته الهی و ارتباط خداوند با غیر پیامبران از طریق فرشتگان و وحی امکان پذیر است؛ چنانکه آیات از ارتباط فرشته با حضرت مریم (س) سخن می گویند در روایات نیز نزول فرشته بر حضرت فاطمه (س) را با نزول فرشتگان بر حضرت مریم(س) مشابه دانستهاند.
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که فرشتگان پس از بیان برگزیدگی، طهارت و برتری حضرت فاطمه(س) بر تمام زنان جهان، به او گفتند که بر درگاه الهی عبادت و سجود کند. علاوه بر آن، میان فاطمه(س) و ملائکه گفتگوهایی صورت گرفته است. از جمله در پاسخ پرسش حضرت درباره برتری مریم(س)، فرشتگان مریم(س) را سرور زنان عصر خویش معرفی کردند و گفتند: «اما خداوند تو را سرور زنان جهان، از آغاز تا انجام، قرار داده است.»
ج) محتوا
طبق آنچه در روایات آمده است محتوای مصحف فاطمه، نه قرآن است، و نه احکام حلال و حرام؛ بلکه خبر از رویدادهای آینده است. بر اساس برخی روایات از آنجا که پس از







خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ
اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، [يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ] يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ
@AHKAME
شروع ختم سوره واقعه در دوشنبه ماه قمری/ افزایش رزق و برآورده شدن حاجات مهم
آیتالله بهجت رحمهالله برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، به ختم سورۀ «واقعه» اهمیت فراوانی میدادند و آن را به اطرافیان خود توصیه میکردند.
دستور این ختم بدین شرح است:
ملا محسن فیض کاشانی رحمهالله در کتاب اللیالیالمخزونه میگوید:
چون اول ماه قمری دوشنبه باشد، شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه، با طهارت و رو به قبله
روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه، و همچنین تا [روز] چهاردهم، چهارده مرتبه بخواند. و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند: ١
يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ
در ادامه، از مرحوم مجلسی رحمهالله به نقل از امام سجاد علیهالسلام این عمل را با دعایی در پنجشنبههای میان این چهارده روز نقل میکند؛ آن دعا چنین است:
يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ
��السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي اكبر" را نزد خود نگاه داشت.
— عمر بن سعد نيز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقيه را مرخص كرد.
در اين ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام عليه السلام كه فرمود: آيا ميخواهي با من مقاتله كني؟ عذري آورد. يك بار گفت: ميترسم خانه ام را خراب كنند! امام عليه السلام فرمود: من خانهات را ميسازم.
ابن سعد گفت: ميترسم اموال و املاكم را بگيرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالي كه در حجاز دارم.
— عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زياد بيمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشير بگذراند.
حضرت هنگامي كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصميم خود باز نميگردد، از جاي برخاست در حالي كه ميفرمود: تو را چه ميشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگيرد و تو را در قيامت نيامرزد. به خدا سوگند! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهي خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.
( بحارالانوار، ج44، ص388.)
4. پس از اين ماجرا، عمر بن سعد نامهاي به عبيداللّه نوشت و ضمن آن پيشنهاد كرد كه حسين عليهالسلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه يا به حجاز برميگردم يا به مملكت ديگري ميروم. عبيداللّه در حضور ياران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذي الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبيداللّه با پيشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.
( ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص82)
@AHKAME
وقایع روز هشتم #محرم
@AHKAME
1. "خوارزمي" در مقتل الحسين و "خياباني" در وقايع الايام نوشته اند كه در روز هشتم محرم امام حسين عليه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند.
— بنابراين امام عليه السلام کلنگی برداشت و در پشت خيمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمين را كَند، آبي گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشاني از آن ديده نشد.
— هنگامی كه خبر اين ماجرا به عبيداللّه بن زياد رسيد، پيكي نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسيده است كه حسين چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. به محض اينكه اين نامه به تو رسيد، بيش از پيش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
( وقايع الايام، ج5، ص27؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج1، ص244.)
2. در اين روز "يزيد بن حصين همداني" از امام عليه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد.
— و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: اي مرد همداني! چه چيز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نيستم؟
— گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا بر عترت پيامبر شوريده و تصميم به كشتن آنها گرفتهای؟ و آب فرات را كه حتی حيوانات اين وادی از آن مینوشند از آنان مضايقه میکنی؟
عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت: اي همداني! من میدانم كه آزار دادن به اين خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمیدانم بايد چه كنم؛
— آيا حكومت ري را رها كنم، حکومتی كه در اشتياقش ميسوزم؟ و يا دستانم به خون حسين آلوده گردد، در حالي كه میدانم كيفر اين كار، آتش است؟
— اي مرد همداني! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمیبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
يزيد بن حصين همداني بازگشت و ماجرا را به عرض امام عليهالسلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ري به قتل برساند.
( كشف الغمة، ج2، ص47.)
3. امام عليهالسلام مردي از ياران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتي داشته باشند.
شب هنگام امام حسين عليه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند.
— امام حسين عليه �
�ور به جنگ و جهاد میدادند (مانند جنگ خندق، خیبر، احد و...) و در شرایطی خاص نیز با دشمنان قرار داد و پیمان صلح منعقد میکردند (مانند صلح حدیبیه).
اگر طبق اشکال فوق معیار حق و باطل، جنگ و صلح باشد، این جا سؤال کننده باید مشخص کند که پیامبر(ص) طرف حق بوده یا باطل؟ چرا که در جایی جنگیده است و در جایی دیگر صلح کرده است.
ثانیاً: صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) هر کدام در زمان و مکان دیگری انجام شده که قابل مقایسه با هم نیستند.
به چند دلیل:
1- متفاوت بودن شخصیت سیاسی و اجتماعی معاویه و یزید
2- کیفیت یاران و مقدار وفاداری آنها به دو امام
3- وضعیت جهانی و سیاسی مسلمانان در زمان معاویه و یزید نسبت به ابَر قدرتی مانند روم.
ثالثاً: عصمت یک امام چه رابطهای با عمل جنگ و صلح او دارد و اگر امامی صلح کرده آیا عصمت او زیر سؤال میرود؟
رابعاً: به عقیده شیعه هیچ گاه امام بعد را امام قبل انتخاب نمیکند بلکه این کار را قبلاً خدای تعالی انجام داده و اصولاً این وظیفه فقط به عهده پروردگار متعال میباشد و هیچ کس حتی پیامبر(ص) و امام نیز در این کار دخالتی ندارند،بلکه پیامبر(ص) و امام فقط انتصاب پروردگار را به اطلاع مردم میرسانند. این مطلب در قرآن کریم در آیه 124 سوره بقره ذکر شده است. هر که خواهد میتواند به تفسیر آیه مذکور رجوع نماید.
خامساً: آن گونه که سنی و شیعه در کتب تاریخ مطرح کردهاند اصلاً امام حسن(ع) صلح نکرده است بلکه معاویه با آن حضرت صلح کرده و پیمان صلحی را برای آن حضرت فرستاده و آن بزرگوار به خاطر مصالح مسلمین آن صلحنامه را امضا کردهاند و اگر کسی گوید چرا آن حضرت مانند امام حسین(ع) قیام نکرده است،گوییم امامان دیگر نیز قیام نکردهاند و نه تنها امام حسن(ع) این کار را نکرده بلکه همان طور که گفتیم ائمه دیگر نیز قیام نکردهاند.
حال چرا؟ پاسخ این سؤال دقیقاً با خواندن بخشی از تاریخ زندگی آن حضرات روشن میشود.
سادساً: و اما این که چرا شیعه معاویه را کافر میداند، این به خاطر آن است که خود اهل سنت طبق قاعدهای که به آن معتقد میباشد (گویند هر کس علیه یکی از خلفای راشدین خروج نماید، یعنی قیام کند،کافر و مرتد میباشد) و چون معاویه نیز در زمان خلیفه چهارم اهل سنت یعنی امام علی(ع) علیه آن حضرت خروج کرده است فلذا مرتد میباشد. پس شیعه حرف خلافی بیان نکرده است.
#احکام #حاج_آقا_مس�
�لةٌ #شیعه #صلح_حسن #قیام_حسین
@AHKAME
آیا صلح امام حسن علیه السلام و قیام امام حسین علیه السلام، دو عملکرد مخالف و متضاد هم بودند؟
@ahkame
شبهه:
حسن بن علی(ع) با این که یاوران و لشکریانی داشت و میتوانست جنگ را ادامه دهد اما با معاویه صلح کرد، و در مقابل برادرش حسین(ع) با این که افرادش کم بودند و میتوانست صلح کند و جنگ را رها کند علیه یزید قیام کرد. پس یکی از دو برادر کارش درست بوده و دیگری کارش اشتباه بوده است، زیرا اگر دست کشیدن حسن(ع) و صلح کردن او با این که توانایی جنگیدن را داشت به جا بوده است؛ قیام حسین(ع) بدون آن که قدرتی داشته باشد، با این که میتوانست صلح کند اشتباه است، و اگر قیام حسین(ع) با این که توانایی نداشت به حق و به جا بوده است، صلح کردن حسن(ع) و دست کشیدن او از جنگ با این که قدرت داشت اشتباه بوده است و این امر شیعه را در وضعیت دشواری قرار میدهد؛ چون اگر بگویند هر دو بر حق بوده و کارشان به جا بوده است دو چیز متضاد را جمع کرده و تأیید نمودهاند و جمع کردن دو چیز ضد و نقیض بر خلاف اصولشان است و اگر بگویند که کار حسن(ع) نادرست و باطل بوده است باید امامت او را هم باطل و نادرست قرار دهند و اگر امامت او نادرست و باطل باشد امامت و عصمت پدرش باطل میشود؛ چون پدرش او را جانشین خود قرار داد.
و طبق مذهب شیعه امام معصوم جز امام معصومی همانند خودش کسی دیگر را جانشین خود قرار نمیدهد. و اگر بگویند کار حسین(ع) نادرست و بیجا بوده است باید بگویند که امامت او باطل و معصوم نیست و نیز امامت و عصمت همه فرزندانش را باید باطل قرار دهند چون امامت و عصمت از طریق حسین به فرزندانش رسیده است و وقتی امامت و عصمت او باطل گردد امامت و عصمت همه باطل میشود! و شیعه میگوید که معاویه کافر بوده است.
پس ما میبینیم که الحسن بن علی(ع) که به گفته شیعه امام معصوم است با معاویه صلح کرد و از خلافت دست کشید. پس شیعه باید بگوید که الحسن(ع) به نفع یک کافر از خلافت کنارهگیری
کرده است و این با عصمت او متضاد است و یا این که باید بپذیرند که معاویه مسلمان بوده است!
پاسخ:
در پاسخ به این سؤال باید گفت
اولاً: جنگ و صلح هیچ گاه معیار حق و باطل نبوده و نیست و همواره در آیین اسلام در کنار قانون جنگ و جهاد با معاندان، قانون دیگری به نام صلح نیز وجود دارد. یعنی همان گونه که پیامبر اکرم(ص) در صدر اسلام در برخی مواقع برای پیشبرد اهداف اسلامی خود دس�