برای مناظرههایم با جنگ طلبان در بیبیسی از مردم ایران عذرخواهی میکنم
سوم بهمن نود و چهار با مجید محمدی در بیبیسی درباره شرکت یا تحریم در انتخابات مجلس مناظرهای کردم که تبدیل شد به بحثی داغ درباره اصلاح یا براندازی. بعد از ممنوع التصویر شدنم در بیبیسی همان فرمول و دوقطبی در مناظرههای بسیاری در این رسانه تکرار و عملا تبدیل به الگویی ثابت شد: یکسو سخنگویان منافع ملی و یکسو هم مجید محمدیهایی که صراحتا و بدون پردهپوشی و با تندترین الفاظ مداخله نظامی یا جنگ اقتصادی (تحریم) را تئوریزه میکردند.
این فرم و قالب آنقدر تکرار شده که حالا دیگر عادی به نظر میآید. امروز دیگر در ذهن مخاطب، گفتمان منافع ملی و گفتمان حمله نظامی به ایران دو نوع محصول متناقض و غیرقابل جمع شدن نیستند. بلکه دو محصول «متفاوت» ولی همردیف و همعرض و هم قفسه در فروشگاه عقیدتی سیاسی بیبیسی فارسی هستند. و وقتی تعارض به تفاوت تبدیل شود، و دو اندیشه متخاصم اینقدر نزدیک به هم چیده شوند، و یکدیگر را تداعی کنند و همبسته و مکمل منطقی یکدیگر شوند، در سطح ناخوداگاه قابل جایگزینی با یکدیگر هم میشوند.
بعد از دو سال و نیم فکر میکنم فارغ از محتوای آنچه در آن مناظرهها گفته شد یا فارغ از اینکه مخاطبان کدام سوی مناظرهها را محق تر دانستند، صرف مناظره با تندروترین و صریحترین و بیشرمترین جنگطلبان، چیزی جز مشروعسازی و عادیسازی و قبحزدایی از گفتمانی بدون ریشه در جامعه ایران و تایید یک دوقطبی کاذب نبوده. از نقشی که شخصا در این روند و فرایند عادی سازی و تقویت مشروعیت گفتمان جنگ طلبان داشتهام، و ازینکه بدون آنکه دانسته باشم اجازه دادم اینگونه ، پیچ و مهره چنین ماشین ایدئولوژیک عظیم و هوشمندی شوم، از مردم ایران عذر میخواهم.
علی علیزاده. سیزده خرداد نود و هفت. لندن
آنکس که «صلح» را بر طرف مظلوم و ضعیف تحمیل میکند، آنکس که به صلح تحمیلی تسلیم میشود، آنکس که برای صلح اجباری هلهله میکشد، آنکس که با ایجاد دیکتاتوری جو راه نقد صلح تحمیلی را میبندد، آنکس که بنام تنشزدایی، مردمش را خلع سلاح و بواسطه مذاکره، چهره دشمن را انسانی جلوه میدهد و چهره مقاومت را تندرو... نه! اینها صلحطلب نیستند، همدستان اشغالگر و پااندازان جنگند. وضعیت امروزِ فلسطین محصول صلح خائنی به نام عرفات در سال هزار ونهصد و نود و سه است. پانوشت: تا این لحظه چهل و سه شهروند فلسطینی که جز سنگ، سلاحی نداشتند در مقابل همه دوربینهای جهان کشته شدند.
کانال تلگرام علی علیزاده @jedaal
کانال علی علیزاده در پیام رسان بله @jedaal
https://instagram.com/p/BiwxzinnMER/
پنج ماه پیش اسراییل، ابراهیم ابوثریای بیست و نه ساله را که از روی ویلچرش سنگ میانداخت عامدانه هدف گرفت و کشت. حالا جای ابوثریا را یک بیست و نه ساله دیگر، صابر الاشکار، گرفته. صابر دیروز کشان کشان خودش را رسانده به خط مرزی غزه و اسراییل. و از ناتوانیش سلاحی ساخته قدرتمندتر از کلاهکهای هستهای اشغالگرش. او تابلوی زنده مقاومت است. (و مقاومت، آنچیزی است که انسان را از گیاه و حیوان و زیست انسانی را از بیولوژی و تکرار محض متمایز میکند.) او در این لحظه اعتبار انسان است در عصر بیمعنایی. و بدون آنکه چیزی گفته باشد، حضورش زهرخندی است بر آنانکه فریاد میزنند نه غزه نه لبنان و گمان میکنند مقاومت فلسطین محصول پول آنهاست. آنها که نمیدانند صابر، مثل همه مستضعفین قیام کنندهی تاریخ، محصول بودجه این ماشین دولتی و آن نهاد سرمایهداری نیست. مرهون آگاه شدن بر قدرت بی قدرتی است.
پانوشت: عکس از محمود حمص از آژانس
فرانس پرس.
کانال علی علیزاده در تلگرام @jedaal
کانال علی علیزاده در پیامرسان بله @jedaal
(جدال در بقیه پیامرسانهای فارسی در دست احداث)
https://instagram.com/p/Birf0MVHElK/
مثل بولدوزر بساز بفروشها بود. قلدر. بی ظرافت. از روی حافظه و خوداگاهی تاریخی این مردم عبور کرد. گودبرداری کرد. چهارصد و بیست سال ملتسازی بومی ایران مدرن که از زمان صفویه حول مذهب شیعه شکل گرفته بود را ویران کرد و برای توسل به اربابان فرنگیش و برای آنکه ایرانیان خود را بخشی از تاریخ فرنگ بدانند، تاریخ یک شبه جعل شده آریایی را به جایش نصب کرد.
استعمارگرتر از هر اجنبی بود. نهادهای چندصدساله، فرهنگ، پوشش و بافت اجتماعی بومی اینجا را تخریب و با فرنگیش جایگزین کرد. وهیج وقت ندانست مدرن شدن وارداتی نیست. مدرن شدن، تغییر و اصلاح روابط درونی این نهادها به دست خود مردم اینجاست. کاش جنازه خودش بود. در آنصورت گوربهگور شدنش میتوانست سرنوشت نمادین تاریخکُشترین شاه ایران باشد.
پانوشت اول: تماشای تطهیر یا تقدیس رضای میرپنج در میان بخشی از پشیمانان از انقلاب، رقتآور است. این دیگر تجدیدنظرطلبی نیست. مسخ تاریخی است. محصول بمباران تبلیغاتی مهدکودک «من و تو» از یکسو و عدم بحث ازادانهی تاریخ معاصر ایران در فضای رسمی سالهای بعد از انقلاب است. اگر صداوسیما و دستگاههای رسمی به جای چسبیدن به تنها و تنها یک روایت از دوره پهلوی، کمی از تنگ نظری فاصله میگرفتند و اجازه میدادند، تاریخ معاصر توسط صداهای متفاوت روایت شود، و قربانیان و مبارزان غیرخودی علیه پهلوی هم سخن بگویند، تعفن پهلوی امروز میبایست دماغمان را کلافه کند چه رسد به اینکه محبوبیت داشته باشد.
پانوشت دوم: اینکه طرفداران پهلوی او را نقطه عطف یا پدر ایران نوین میدانند محصول همین تاریخکُشی رضا پهلوی است. محصول پاره کردن صفحات تاریخ قبل از پهلویها.
کانال علی علیزاده در پیام رسان گپ @jedaal
https://www.instagram.com/p/Bh_wzj0HJPb/
در میانه همهمه صدها نفر با عقاید و سبک زندگی ها و پوششهایی متضاد، بی تفاوت به فشار نگاههای گاه متعجب و قضاوتگر عابران، با حجابی که با متر و معیار ماموران هیچ گشت ارشادی تنظیم نشده بود، با ایمانی که محصول دخالت نهادهای بوروکراتیک دولت مدرن نبود، بدون تاثیر گرفتن از بودجه چهار هزار و سیصد و شصت و چهار هزار ریالی سازمان تبلیغات اسلامی، بدون محاصره شدن توسط شعارهای ستاد اقامه نماز بر هر دیوار شهر با بودجه سالی دویست و بیست و نه میلیارد ریال، و بدون آنکه «تمامی» شبکههای تلویزیون بدون استثنا «تمامی» برنامههای خود را متوقف کنند تا امکان شنیده نشدن اذان را (هرچند زیباترین صوت اینجهانی باشد) از جامعه بگیرند، وسط میدانی در لندن متعلق به بیدینان و مسیحیان، میایستاد، به رکوع میرفت، بلند میشد، به سجده میرفت، و یک تنه زمین اطرافش را معنا میداد. جلال الدین رومی در ذهنم گفت: «رقصی چنین میانه میدانم آرزوست». اما آیا رقصی چنین، پیش شرطش، «لا اکراه فی الدین» نیست؟
کانال علی علیزاده در پیام رسان گپ @jedaal
https://www.instagram.com/p/Bh6VFSXHqpm/

توییت روز: آنانکه فریاد میزدند عرب نمیپرستند پرچمی که نماد دویست هزار شهید ایرانی است را آتش زدند و برای جیرهای اندک به ارتش بنسلمان پیوستند و عربهای سوری، صبح موشکباران، پرچم ایران به اهتزاز درآوردند.
نه! آریایی نیستیم. ایرانی هستیم. و سرنوشتمان با برادران و خواهران عربمان در سوریه، لبنان عراق و یمن عمیقا در هم تنیده.
توضیح عکس: چهرههایشان را در این عکس خوب نگاه کنید. جوانان «عرب» سوریه هستند. بعد از تحمل هفت سال رنج بمباران و ویرانگری جنگ و از دست دادن عزیزترینهایشان. صبح روز موشک باران شهرشان توسط بزرگترین قدرتهای جهان. بدون ترسی و وحشتی، پرچم خودشان را با همان شور و سربلندی تکان میدهند که پرچم ایران را. مرحبا به رهبرانی که دوستان ایران را با چنین بصیرتی انتخاب کردند. مسلم است دشمن به چنین روابط عمیقی حسد بورزد و تمام تلاشش را برای نابودیش به کار ببرد. حالا میتوان فهمید ریشه شعارهای عرب ستیزانه و نژادپرستانه کجاست. شعارهایی که این روزها بیش از هرکسی مورد نیاز محمد بنسلمان و دولت ریاض است.
به کانال علی علیزاده در پیام رسان گپ بپیوندید: @jedaaal