Gap messenger
Download

شب را طی کرده‌ایم
بامداد ست.
دلم برایت...
دلم کمی برایت...
می‌شود زود تر بخوابی؟ شاید از بی حوصلگی سر به بی‌خوابی‌هایم بزنی
همانگونه که هنوز هم صدایم را نمی شنوی،
دلم برای صدایِ شب بخیر هایت تنگ شده است.
آرام بخواب،
که آرام کسی در گوشه های این خانه‌ها به تو فکر میکند!.
'لیکو

4 July 2024 | 02:30

دوری‌ازمن، خنده‌هایت را دوچندان کرده‌است؛
دور می‌ مانم ازین پس تا تماشایت کنم:)!
✍🏻احسان دهقانی
#دیالوگ

4 July 2024 | 02:23

من واقعا بین اینکه دلم میخواد بغلت کنم یا با ماشین از روت رد شم موندم.--

4 July 2024 | 02:10

«کسی چه می‌داند من امروز چند بار فرو ریختم و چند بار دلتنگ شدم. از دیدن کسی که فقط پیراهنش شبیه تو بود.»
#هیس

4 July 2024 | 02:08

به سختی در هایی که پشت سر گذاشته ای
به فرسودگی زخم هایی که بر روحت خریدی
پینه های بر روی انگشتانت ..
تو زیبایی
آری این را بر شعاری نمی گویم
بلکه از زبان قلبم بازگو میکنم
تو به درخشانی هر آن چیز های پلید و
زشتی هستی که از آن ها گذر کرده ای
تو از میان سنگی سخت شکافته ای
و رشد کرده ای
گاه باید گفت :
من به تو افتخار میکنم
یا بهتر بگوییم :
توی درونت به تو ، فخر می ورزد (:
-andra

4 July 2024 | 01:59

فقط تکه آخر شعر خوب یادش مانده بود:
به یاد داشته باش
که روز‌ها و لحظه‌ها هیچ‌گاه باز‌نمی‌گردند
به زمان بیندیش، و شبخون ظالمانه زمان:
زمستانی طولانی و سخت در پیش خواهیم داشت
زمستانی که از یاد نخواهد رفت
دیگر چه می‌توانم گفت
جز این‌که لباس‌های زمستانی‌ات را فراموش نکن.
#پاراگراف
#سمفونی_مردگان

4 July 2024 | 01:46

خیلی دلم می‌خواست بدانم که چه احساسی دارد. وقتی مرا بوسید دیگر چشم‌هاش را نبست تا تاثیر بوسه را در صورتم نگاه کند. بدجنسی کرده بود. اگر از من می‌پرسید خودم می‌گفتم چه احساسی دارم.
#پاراگراف
#سمفونی_مردگان

4 July 2024 | 01:45

سورمه گفت: از این پس هر روز می‌آیم.
و هنگامی که می‌خواست برود، سری به اتاقک آیدین زد، کمی روی تخت نشست، یکی دو تا از کتاب‌ها را ورق زد، و بعد گفت: شما یوسف نجارید؟
آیدین گفت: خانم سورمه
سورمه گفت: سورملینا
آیدین گفت: خانم سورملینا، اجازه می‌دهید من شما را دوست داشته باشم؟
سورمه ایستاد. لبخند زد و زبانش را به آرامی به لب بالا کشید. گفت: اختیار دارید.
آن‌وقت آیدین او را بوسید. با تمام محبت. او را همچون سرزمینی از پیش تعیین شده از آن خود کرد و بر آن پا گذاشت.
#پاراگراف
#سمفونی_مردگان

4 July 2024 | 01:44

حسش!..
باد
سرما
سکوتی خالص
#هیس
#پروف

10 November 2023 | 02:02

گاهی اعتقادم را
نسبت به تمام وجودم و شخصیتی که ملت‌ها ملت‌ها می‌بینند ، از دست می‌دهم.
گاهی اعتقادم را
نسبت به تمام حرف‌هایم و واکنش‌هایم از دست می‌دهم..
و همان لحظه ست که
نیازمند آغوشت هستم!...

10 November 2023 | 01:47

#پروف ست

26 October 2023 | 11:20

#پروف ست

1 26 October 2023 | 11:20

#پروف

20 October 2023 | 07:33

یک چیزی رو درباره من باید بدونین
وقتی دوستم نداشته باشین و بهم نیاز داشته باشین می‌مونم و
وقتی دوستم داشته باشین و نیازم نداشته باشین
از اینجا می‌رم!.
#دیالوگ
#دایه_مکفی

1 12 October 2023 | 07:23

#هیس

5 October 2023 | 02:05

All Animals That Equal
But
Some Animals Are More Equal That Others!..
#پاراگراف
#قلعه_حیوانات

5 October 2023 | 11:03

من عادت داشتم هر وقت دلم می‌خواست به هدفم برسم.
#پاراگراف
#سقوط

5 October 2023 | 10:58

- درباره هنر چی می‌گید؟
- بیماریه.
- و عشق؟
- توهمه.
- مذهب؟
- جایگزین مد روزی برای اعتقاد.
- شما شکاکید.
- هرگز! شک مقدمه‌ی ایمانه.
- پس چی هستید؟
- هر تعریفی به معنی محدود‌کردن آنه.
- سرنخی از خود بدید.
- نخ پاره می‌شود و شما تو دالان‌های پیچ‌در‌پیچ گم می‌شید.
- شما من را گیج می‌کنید. درباره‌ی کس دیگه‌ای حرف بزنیم.
- میزبان ما موضوع جالبیه....
#پاراگراف
#تصویر_دوریان‌گری

22 September 2023 | 11:22

دوریان داد زد :《 هنری واقعا معذرت میخوام دیر آمدم. اما همه‌اش واقعاً تقصیر خودت بود. کتابی که فرستاده‌بودی آن‌قدر مجذوبم کرده‌بود که متوجه گذشت زمان نشدم.》
میزبان بلند شد و گفت:《 بله فکر میکردم خوشت بیاد》
- نگفتم خوشم آمد گفتم مجذوبم کرد. این دوتا خیلی باهم فرق داره.
لرد هنری زیر لب گفت: 《آه پس تو هم این موضوع را کشف کردی.》
سپس باهم وارد اتاق غذاخوری شدند.
#پاراگرف
#تصویر_دوریان‌گری

20 September 2023 | 09:50

با تمام وجود میخواست خاطراتی که آزارش می‌دادند را پاک کند ؛
اما هنوز هم گاهی
موسیقی های قدیم را با صدای بلند پخش و با لبخند گوش می‌کند ...

20 September 2023 | 08:58