داستانهای ملانصرالدین
حلوا خوردن ملا به ضرب چماق
یک روز از دکان حلوا فروشی میگذشت میل زیادی به خوردن حلوا کرد در حالی که دینازی در جیب نداشت وارد دکان گشته به خوردن مشغول شد، حلوائی مطالبه پول کرد ملا اعتنائی نکرد، صاحب دکان چماق کشیده و شروع کرد به زدن او و ملا در حین کتک به شتاب مشغول خوردن بود و خندان گفت: عجب شهر خوبی و چه اهالی مهربانی دارد که غریبان را به ضرب چماق به خوردن حلوا میکنند.
@zangtafrih