Gap messenger
Download

داستانهای ملا نصر الدین
غاز یک پا

روزی ملا غازی پخته برای حاکم تازه وارد هدیه می‌برد در بین راه گرسنگی بر او غلبه کرد یک ران آنرا خورد وباقی را به خدمت حاکم آورد. حاکم چون غاز بریان را یک پا دید پرسید: یکپای این غاز چه شد؟ ملا گفت: در شهر غازها یک پا بیشتر ندارند اگر باور ندارید غازهایی را که کنار استخر ایستاده‌اند نگاه کنید. حاکم نزدیک پنجره رفت دید که غازها روی یک پا ایستاده و به خواب رفته‌اند اتفاقا در همان موقع چند نفر از فراشان آنها را با چوب زده و به آشیانه خود بردند، حاکم رو به او کرد و گفت نگاه کن دروغ گفته‌ای این غازها همه دو پا دارند ملا گفت: چوبی که آنها خوردند اگر شما می‌خوردید عوض دو پا چهار پا فرار می‌کردید.
@zangtafrih

6 July 2017 | 10:30