داستانهای ملا نصر الدین
نان و نمک
وقتی کسی ملا را به منزلش دعوت کرد که بیا نان و نمکی بخوریم ملا باور نکرد و گمان کرد شاید غذای دیگر در کار باشد. به خانه او رفت وقتی غذا آوردند ملا جز قدری نان و نمک چیزی ندید گدائی بر در سرای صاحبخانه آمد و چیزی بخواست، صاحبخانه او را جواب گفت، سائل باز بپرسید آن فرد گفت اگر نروی با این چوب سرت را خواهم شکست ملا گفت این مرد آنقدر در قول صادق است که حساب ندارد تا زود است برو و جانت را به در ببر.
@zangtafrih