Gap messenger
Download

... اونجا كه عرشيا به عشق كتابها از ساعت ٣ تا ٧ بين قفسه كتاب ها می گرده و گاهی دور از چشم ما، ميره بین قفسه بزرگسالان و از چشم غره كتابدار هم نميترسه. عرشيايی كه كلاس چهارمه و كلي ذوق خوندن داره و آرزوی كوهنورد شدن و رفتن به موزه دايناسور...
كنكوری هایی كه از لحظه لحظه زمانشون برای مطالعه استفاده ميكنن و مدام میگن صدای بچه ها مانع مطالعه شونه. دختر نوجوان درسخونی كه عاشق ژانر تخیلی هست و آرزوی نويسنده شدن داره... عضوی كه با شكلات هاش كام همه رو شيرين مي كنه و علاقه شديدی داره كنابهارو چندباره تمديد كنه... شايدم برا هميشه...
اونجا كه نويسنده جوان در آرزوی نوشتن اثر جديدش هست و عاشق شعر و شهريار، اونجا كه شهريار می گه ايلن سنه چاي دميشم، خيالينی گوندريپدی بس كي من آخ وای دمی شم ...(بشین برایت چای آماده کرده ام، خیالش رو برا من فرستاده از بس آخ و وای گفتم...)
خانه ای كه عصر چهارشنبه، غلغله هست، پر از نشاط پر از شور و شوق كودكان، همون لحظاتی كه خودت را همسن بچه ها حس ميكنی و ميخندی فارغ از تمامی افكار بزرگسالانی و مشكلات و دغدغه هاشون و یکدفعه متوجه میشی كه وقت رفتنه ولی انقدر در حال و هوای كودكانه بودی و سرگرم كه گذر زمان رو حس نكردی، خسته ای اما سبكبال...
منتظر دعوت خانه دوستم، برای ديدن تمام دوستان كوچك و بزرگم كه مهربانی و صفا را میشه بی هيچ چشمداشتی از بچه ها هديه گرفت.
اونجا كه عصر يلدا با انار پيشكشی و آجیل سفره يلدا را پربركت می كنند...

هركس سنه اولدوز دييه اوزم سنه آي دميشم .....(هرکس تو رو ستاره خطاب کنه من تو را ماه صدا می کنم....)

#آذربایجان_شرقی
🔊 @vnmplib

3 April 2020 | 08:56