Gap messenger
Download

#دلباخته
#پارت_چهارصد_چهارده
#فصل_جدید


-نمیدونی دوست داشت یانه بعدباهاش ازدواج کردی؟!
+ماازدواجمون تحمیلی بود...
من دلم نمیخواست چیزی بگم ولی حسام داشت کاری میکردکه مجبوربشم توضیح بدم
انگارخودمم دوست داشتم
حرف زدن درموردچیزایی که فراموش شدن وازیادرفتن
درحالی که بخش مهمی اززندگیه من بودن...
عجیبه‌
دارم ازفراموش شدن نکته های مهم زندگیم حرف میزنم درحالی که من خودم خیلی وقته فراموش شدم...
-یعنی چی؟به زورباهم ازدواج کردین؟مگه میشه؟!
+حالاکه شده...مجازی‌باهاش اشناشدم...یه پسرفوق الهاده جذاب باکلی دختره پولداروخوشگل دوروبرش...حسام ازاون دختراکه سرتاپاشون عمله ها...منونمیدید
هرچقدخودموبه درودیوارمیزدم منونمیدیدچشمش فقط وفقط دنباله اون دخترای لخت وعملی بود...ازدختری خوشش میومدکه نصف عمرشونوتوسالن های زیبایی میگزروندن...
منونمیدیدحسام...
باهزارزوروبدبختی باهاش قرارگذاشتم...
رفتم دیدمش ازنزدیک...
شایدباورت نشه ولی جای اینکه بشه بهترین روززندگیم شدبدترین روززندگیم...
بگزریم
دوباره خواستم ببینمش
اون شب میخواست بره پارتی
ازش خواستم که منم باخودش ببره
بااینکه خجالت میکشم درموردش حرف بزنم ولی میگم
باارین تویه اتاق بودیم ارین مست بود...منم عاشق
کنترلمونوازدست دادیم
دوتامون...دوتامون مقصربودیم ولی بعدش همه تقصیراافتادگردنه من...حسام من مقصرنبودم من فقط فکرکردم میتونم ماله خودم بکنمش ولی نشد
پلیساریختن تواتاق
بعدش که دادگاه حکم دادباهم ازدواج کنیم
یک طرف‌بدنه ارین مهریه ی من شد
خونوادم طردم کردن
ولی خونواده ی ارین نه
خیلیم تحویلمون گرفتن
به هرحال به فکرابروشون بودن
ارین روزبه روزسردترمیشد
دوسم نداشت حسام
یه باررفت ولی برگشت
سری دوم که رفت دیگه برنگشت
من هنوزمنتظرشم
باصدای حسام به خودم اومدم
-مریم میخوای دیگه ادامه ندی؟
+اهوم
دستی به صورتم کشیدم
خیسه اشک بود
به حسام نگاه کردم
بایه غم عجیبی توچشماش داشت نگاهم میکرد
-ببخشید....تقصیرمن بود...اشکتودراوردم
+نه اتفاقعا...خیلی وقت بودبا‌کسی حرف نزده بودم

...
کپی بدونه اجازه نویسنده ممنوع✋🛇
لایک وکامنت فراموش نشه❤💋
ژانر:🍭
#عآشقآنه💕🤞🏼
#غمگین👻🖤
#هیجانی💣💦
@roman_delbakhteh💫

8 18 July 2022 | 02:32