Gap messenger
Download

#تقلب
#پارت_پنجم
- حاال چرا میخندی؟
- خوب دیگه. حاال...
دختری سبزه رو با قدی بلند و لبخندی شیرین و نگاهی پوشیده زیر یه عینک شیک با نشستن کنار نانادی رشته
کالم رو پاره و توجه نانادی رو معطوف خودش میکنه. نانادی با خنده دستش رو به سمت دختر دراز میکنه و سالم
بلند باالیی تحویلش میده.
- سالم سارا بانو هستم. از آشناییتون خوشبختم.
- منم نانادی. خوشبختم. اینم بابک. نیکنام. حدس میزنم هم بچه خر خون. اه اه اه.
- خوشبختم خانوم. شرمنده پارتی نداشتم وگرنه شاید خرخون نمیشدم.
- اوف. اینی که من میبینم اصال تو ذاتته خر خونی. قیافت تابلوست. بدو بدو هم اومده نشسته میز اول. اَییییییی.
در حالیکه پوزخند رو لبشه نگاهش رو به نانادی میدوزه:
- خوشم میاد کم نمیاری. گیرم من بدو بدو نشستم میز اول شما چرا نشستی؟
- آخ آخ آی گفتی. پشیمونم. بد. آخه یاد ندارم تا حاال جایی جز ردیف آخر کالس رو دیده باشم اما خر شدم دیگه.
جنابالی رو دیدم یهو جوگیر شدم فکر کردم بذا پهلو این پروفسور بشینم ببینم چه مزه ایه.
- خوب حاال چه مزه ایه؟
- هنوز که معلوم نیست. بذا این استاد گرامی تشریفشو بیاره اونوقت معلوم میشه.
- وای تو یدونه ای دختر. آخر شیطون. به آدم روحیه میدی.
- قابل شما رو نداره حاال اون خنده رو جمع کن تا این آقا بابک پرتمون نکرده از این میز اول.
....
قیام ناگهانی کالس و فروکش کردن صداها ناخوداگاه نگاه نانادی رو به سمت روبرو و روی صورت مانی یا به عبارت
بهتر استاد گرامی با اون اخم عمیق همیشگیش ثابت میکنه و طبق معمول نیش نانادی رو باز میکنه و باز طبق معمول
نگاه جدی و خشمگین مانی روی صورتش نیشش رو ناگهانی میبنده.
- راد هستم. مانی راد. دکترای حقوق از دانشگاه.... فرانسه. این ترم رو در حضور شما هستم با واحد درسی مقدمه
علم حقوق. قبل از هر چیز ورودتون رو به این دانشگاه تبریک میگم و براتون آرزوی موفقیت دارم. کلاس مقررات
خاصی داره که عدول از اونها مصادف با خروج شما از کلاس. کسی بعد از من حق داخل شدن به کلاس رو نداره.
خنده و شوخی بیجا سر کلاس ممنوع. حرف زدن با تلفن سر کلاس ممنوع. صدای تلفناتون رو سر کلاس قطع
میکنین. در ضمن هر کس تمایلی به حضور در کلاس نداشته باشه از نظر من مشکلی نیست و ترجیح میدم سر کلاس
حاضر نشه تا بخواد کلاس رو از نظم خودش خارج کنه.
- اوف پر رو. جاال همچین رو من زوم کرده انگار فقط من یه نفر تو این کلاسم. جو گیر. فهمیدیم جذبه. برات
دارم آقا مانی. آی حالتو بگیرم من.
لبخند جذابش رو روی صورت مانی زوم میکنه و با قیافه ای که مطمئنه حرص مانی رو در خواهد آورد رو یه مانی
تقریبا بین کالمش میپره: استاد اونوقت غیبتش چی میشه؟ شما حاضر میزنین یا ح... آی
بابک با صدایی عصبی و خیلی آروم و نگاهی خشمگین رو به نانادی: شیش ساکت شو دختر.
@roman
ادامه دارد...

3 April 2020 | 09:33