Gap messenger
Download

#تقلب
#پارت_سوم
_یعنی میدونی. دلم میخواد خفه تون کنم با همین دستام. نا مردم اگه روی جنابالی رو کم نکنم. در ضمن قولتون
فراموش نشه. مقدمه حقوق یه بیست بی برو برگرد.
- متاسفم. هر کی بیست میخواد باید زحمت بکشه. استاد جماعت تو نمره دادن به خسّت معروفه
- اِ این نا مردیه. جنابالی شرط بستی اگه من نفر اول تا سوم شدم ترم اول مقدمه بیست میدی. واقعا که. هر چند
بیشتر از اینم از جنابالی انتظار نمیره. به درک. تقلبای من بیسته. احتیاجی به کَرَم جنابالی نداره. یه واو هم جا نمیذاره.
هیییییییییییییییی. خوشت اومد؟
- نانادی جان خاله قربونت برم بیا اصال پیش خودم. به حرف اینام اصال گوش نده. خوداشون از سال دوم خر زدن تا
دانشگاه یه چیزی قبول شن حاال چششون ور نمیداره تو هم خوش گذرونی ها و تفریحاتو کردی هم نفر سوم شدی.
- مریم جون به خدا ما هم پسر داریم ها. اونم دو تا عوض یکی. پس تو رو خدا تو بازار گرمی یه کم اینوری هم نگا
کن.
- حسودیتون شد هوای عروسمو دارم؟ ماشاال با این شاخ شمشادایی که شما دارین و با این بازار تحویل و قربون
صدقه هایی که دارن میرن باد نکنن باید کالتونو بندازین هوا.
- ای ول خاله خوشمان آمد. بسیار. حقا که شوهر فقط یعنی امیر تپل مپل خودم. مادر شوهرمم چشم دراره. بدو امیر
بیا بقل خاله قربونت برم الهی.
- پس خاله بریم گل بزنیم ماشینه بابا رو؟
- نه قربونت برم یه چند روز صبر کنی ماشین خودم میرسه همونو گل میزنیم.
- خجالت بکش نانادی. درست عین دو ساله ها میمونی. خدا به داد اون خل و چلی برسه که تو رو بخواد بگیره یه
روز. حقا که عقلت از این فسقلی هم کمتره.
****
- نانادی مامان پاتو نذاری رو گاز و د برو که رفتی ها. با احتیاط برو مامان. باشه؟
- مامان تو رو خدا کوتا بی. اون موقع که گواهینامه نداشت ماشین ما رو دو در میکرد عین آدم رانندگی نمیکرد
اونوقت حاال میخواد عین آدم بره؟ نانادی جان تصادف کردی آنچنان تصادف کن که دیگه یه راست بری اون دنیا ما
کمتر به درد سر بیفتیم قربونت.
- نترس گل پسر تا حلوای تو رو نخورم به جان تو اگه از جام تکون بخورم.
....
به عکس همه بچه های ترم اولی که با خجالت و غریبی یه گوشه محوطه کز میکنن از لحظه ای که پاشو تو دانشگاه
گذاشته بود در حال شر سوزوندن و از در و دیوار باال رفتن بود. یه روپوش مشکی کوتاه و تنگ با یه شلوار جین آبی
سرمه ای تنگ و یه جفت کفش ورزشی پومای مشکی که خوشبختانه چون قد بلندی داشت مشکل ساز نبود به پا
داشت و مقنعه اش هم طبق معمول در حال افتادن. همونجور که سالنه سالنه از روی هرّۀ جدول کنار راه آسفالت
داخل محوطه دانشگاه به سمت ورودی میرفت نگاهش رو روی کفش تک تک آدمها چه دختر و چه پسر لحظه ای
زوم میکرد و بعد به راهش ادامه میداد و البته گاهی که کفشی نظرش رو جلب میکرد سرش به سمت باال و به طرف
صاحب کفش میرفت و اگه ارزش داشت تنها برای چند ثانیه به خودش زحمت تماشای اون چهره رو میداد. همیشه...
@roman
ادامه دارد...

2 April 2020 | 07:05