سؤال شمارۀ 1424:
آیا مسئله اختیار با مهر نهادن خدا بر قلوب تبهکاران، منافات ندارد؟
پاسخ:
ختم و طبع الهى بر قلوب(روحانى و باطنى) برخى انسانها، به معناى هدایتناپذیرى و بسته شدن دلهاى آنان از درک و فهم معارف الهى و بازنگشتن به نیکى و خوبى است.
مهر و طبع بر قلب و سمع و بصر عدهاى از طرف خداوند، نتیجه عملکرد اختیارى خود آنها و در پى هشدارهاى مکرر الهى و عدم توجه آنها به این هشدارها است. بهعلاوه؛ اگرچه بر قلب و سمع و بصر آنها مهر نهاده میشود، لکن مختوم و مطبوع شدن قلب و بسته شدن و واژگونى دل، مراتب و درجاتى دارد؛ اگر به گونهاى باشد که سیاهى و ظلمت گناه و عناد و... تمام قلب را بپوشاند، هرگز به نیکى و هدایت باز نمیگردند. هرچند بازگشت به روشنایى و هدایت امرى محال و غیر ممکن نخواهد بود و تا دم مرگ امکان تغییر و تحول وجود دارد؛ در نتیجه اختیار ار آنها سلب نشده و به اختیار خود، هم میتوانند به سیره خود عمل کنند و هم میتوانند با اراده و عزمى راسخ - اگر چه مشکل و سخت است - راه خود را تغییر دهند، و به راه هدایت درآیند و از رهنمودهاى الهى بهره گیرند تا به سعادت نهایى دست یابند.
به دیگر سخن؛ به هر میزانى که دل آدمى به زنگار گناه آلوده گردد، واژگون و مختوم و مطبوع گشته، به همان اندازه از فهم آیات الهى و استفاده از هدایت و نور الهى محروم میگردد و واژگونى و بسته شدن دل، اختصاص به کافران و منافقان ندارد.
@porsemanenoor