#پندانه
نان از شغل خسیس خوردن به كه بار منت رئیس بردن
وزیری با همان كبكبه و دبدبه و دستگاه وزارتی و غلامها و نوكرها داشت از جایی عبور میكرد.
به مرد كناسی برخورد كرد كه داشت كناسی میكرد و مستراحی را خالی مینمود.
كناس با خودش شعری را زمزمه میكرد. وزیر که سامعه خیلی قوی داشته، صدا به گوشش میرسد:
گرامی داشتم ای نفس از آنت
كه آسان بگذرد بر دل جهانت
وزیر خندهاش گرفت كه این مرد دارد كناسی میكند و منت هم بر نفسش میگذارد كه من تو را محترم داشتم برای اینكه زندگی بر تو آسان بگذرد.
دهنه اسب را كشید و آمد جلو گفت:
انصاف این است كه خیلی نفست را گرامی داشتهای! از این بهتر دیگر نمیشد كه چنین شغل شریفی انتخاب كردهای.
مرد كناس، از هیكل و اوضاع و احوال شناخت كه این آقا وزیر است. پس گفت:
نان از شغل خسیس خوردن به كه بار منت رئیس بردن. همین كار من از كار تو بهتر است.
وزیر از خجالت عرق كرد و رفت.
#مثبت_باشیم
⠀ 🪴 @mosbat_bashim