A tar baby
اصطلاحیست به معنای مشکلی است که با پادر میانی سخت تر میشود گره آن را باز کرد. مشکل لاینحل.
Disposal of nuclear waste was a problem whose solution was endlessly delayed, a tar baby no one wanted anything to do with.
دفع ضایعات هسته ای مشکلی بود که راه حلش بینهایت به تاخیر افتاد. مشکل لاینحلی که هیچ کس نمی خواست کاری برایش انجام دهد.
@english_learning