Gap messenger
Download

بحر رمل

رمل در لغت به معنی بافتن حصیر است و در اصطلاح عروض به بحری گفته می شود كه از تكرار جزء "فاعلاتن" ‌پدید می آید.

زحافات مشهور بحر رمل:

١- كف: انداختن حرف هفتم ساكن را "كف" و "فاعلات" را كه پس از حذف "ن" از فاعلاتن می ماند، "مكفوف" می گویند.

٢- حذف: انداختن هجای بلند آخر "فاعلاتن" است كه از آن "فاعلا" می ماند و آن را به "فاعلن" تبدیل می كنند كه به آن "محذوف" می گویند.

۳- خبن : انداختن حرف ساكن دوم "فاعلاتن" را "خبن" و "فعلاتن" را كه می ماند "مخبون" می گویند.

٤- خبن و كف: پس از انجام دو زحاف خبن و كف از جزء فاعلاتن "فعلات" می ماند كه به آن "مخبون مكفوف" یا "مشكول" می گویند.

۵- خبن و حذف: پس از انجام دو زحاف خبن و حذف از جزء "فاعلاتن" "فعلا" می ماند كه آن را به"فعلن" تبدیل می كنند، كه به آن "مخبون محذوف " می گویند.

٦- صلم: اگر از "فاعلاتن" تنها دو هجای بلند بماند، آن را با "فع لن" نشان می دهند و به آن "اصلم" می گویند.

۷- طمس: اگر از جزء "فاعلاتن" تنها دو هجای بلند بماند ، آن را با "دفع" نشان می دهندكه در این صورت به آن "مطموس" می گویند.
وزن های مشهور بحر رمل

١- بحر رمل مثمن سالم: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
هر كه چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد / هر كه محرابش تو باشی سر زخلوت بر نیارد سعدی

روزگار و هر چه در وی هست بس ناپایدار است / ای شب هجران تو پندارم برون از روزگاری وصال شیرازی

٢- بحر رمل مثمن محذوف: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

یاد می داری كه با من جنگ در سر داشتی / رای رای تست خواهی جنگ و خواهی آشتی سعدی

ای مسلمانان فغان از جور چرخ چنبری / وز نفاق تیر و قصد ماه و کید مشتری انوری

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش / بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش حافظ

۳- بحر رمل مسدس محذوف: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

عشق هایی كز پی رنگی بود / عشق نبود عاقبت ننگی بود مولوی

هر كسی كاو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش مولوی

٤- بحر رمل مثمن مخبون محذوف : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

تاخبر دارم ازو بی خبر از خویشتنم / با وجودش ز من آواز نیابد كه منم سعدی

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین / وین اشارت ز جهان گذران ما را بس حافظ

گر مرا خار زند آن گل خندان بكشم / ور لبش جور كند از بن دندان بكشم مولوی

۵ - بحر رمل مسدس مخبون محذوف: فاعلاتن فعلاتن فعلن

بی رخت چون به چمن راه كنم / سوی گل بنگرم و آه كنم جامی

علی آن شیر خدا شاه عرب / الفتی داشته با آن دل شب شهریار

روی بنمای كه دیوانه شدم / رحمتی كز غمت افسانه شدم كمال الدین اصفهانی

٦- بحر رمل مثمن مخبون: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن

ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایی / نروم جز به همان ره كه توام راهنمایی سنایی

۷- بحر رمل مثمن مخبون مطموس: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع

كار و كردار تو ای گنبد زنگاری / نه همی بینم جز مكر و ستمكاری ناصر خسرو

پانزده سال بر آمد كه به یمگانم / چون و از بهر چه زیرا كه به زندانم ناصرخسرو

٨- بحر رمل مثمن مخبون اصلم: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن

از تو با مصلحت خویش نمی پردازم / همچو پروانه كه می سوزم و در پروازم سعدی

٩- بحر رمل مثمن مخبون مكفوف(مكشوف): فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن

اگرم حیات بخشی و گرم هلاك خواهی / سر بندگی به حكمت بنهم كه پادشاهی سعدی

همه شب در این امیدم كه نسیم صبحگاهی / به پیام آشنایی بنوازد آشنا را حافظ

@amirsadrmo

20 April 2021 | 02:11