سحر:
اعتراف میکنم یه بار تو مدرسه همه بچه های کلاس کلافه بودن ک چرا دیر زنگ میخوره منم رفتم با آبدارچی مدرسمون ک خانوم بودن صحبت کردم با هم بایه بودیم خلاصه اومد در دفتر کشیک وایساد منم رفتم تو و ساعت دفترو ربع ساعت بردم جلو.هیچی دیه تا سه روز ربع ساعت زودتر میرفتیم خونه.حالا بماند ک از اونور ربع ساعتم زودتر میرفتیم سرکلاس.
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf