Gap messenger
Download

کرد
ازماشین پیاده شدم وراه افتادیم سمت میزوصندلی های دونفره
انگاراینجارومخصوص دخترپسراساخته بودن
-چطوره؟
برگشتم سمتش وباذوق گفتم
+خیلی قشنگه...ممنونم
لبخندی به روم پاشید
میزی روانتخاب کردیم که به ماشین دیدداشته باشه تااگه ضحابیدارشدمتوجه بشیم
پسری بایه روپوش خیلی شیک وخاص اومدسمتمون...
باحسام احوالپرسی گرمی کردوسفارشاروگرفت
معلوم بودکه کم نیومده اینجا
سوالی که به ذهنم اومدوازش پرسیدم
+معلومه که کم نیومدی اینجا
نگاهی بهم کرد
-اهوم درسته...تقریباهفته ای دوسه باری میام
+تنها؟
باشنیدن سوالم قهقهه ای زد
-معلومه که نه...
نمیدونم چراولی خنده ازرولبم پاک شد
ته ته ته ته ته ته ته قلبم ازاین حرفش ناراحت شدم
دقیقانمیدونم‌...شایدچون فکرکردم اینم مثله ارین بقیه براش سرگرمین...شایدم فکرکردم منوبه خاطره این انتخاب کرده که این سری کسیونداشته بیاره اینجا
نمیدونم نمیدونم ولی ناراحت شدم
حسام ادامه داد
-اینجاتنهایی حال نمیده...
چشمکی حواله ام کرد
لبخندی مصنوعی مهمون لبام کردم
دیگه نه اون جنگل برام جلاوزیبایی اولوداشت
نه حسام وقاروجذابیت اولو...
کلابه پسرابدبین شده بودم
به خاطره کاری که ارین باهام کردسخت میشدباکسی گرم صحبت کنم...
درسته هنوزچیزی بین من وحسام نبود
وقرارهم نبودکه باشه
مافقط همکاریم‌...امابه هرحال ازپسرایی که هرشب بایه دخترن حالم به هم میخوره‌‌...
+اهوم‌...درسته‌...باکیامیای حالا؟
-دوستام‌.‌‌..اینجاخیلی باحاله...هرکی اومده عاشقش شده
دستاشوم بردپشت سرش وبه صندلیش تکیه داد
-هرکی اومده...دیگه اومده‌...
وتک خنده ای کرد
نمیدونم چرا
فکرمیکردم درموردحسام اشتباه کردم
فکرمیکردم اشتباه کردم که حسام هرشب بایکیه
چون اصلابه قیافش نمیخورد
اماخب...نمیشداعتمادکردبه هرکسی...پسراهمشون مثله همن...
(صدای درون)
اصلابه توچه؟نه واقعابه توچ؟مگه برادرته؟یاپدرته؟شوهرته؟دوست پسرته؟نه واقعابه توچه؟به توچه که هرشب بایکی هست یانیست...


اره والابه من چه...اصلابه من چه...بابابه من چه...
باصدای حسام به خودم اومدم
-اینجابستنیاش حررررف نداره عالیه
+واقعا؟
-اره گفتم بیاره الان خودت امتحان کن
بستنیاروکه اوردیه قاشق خوردم
حق باحسام بود
واقعاخوشمزه بودن
انگشت اشاره وشصتموبه منظوره عالیه به هم چسبوندم
حسام تک خنده ای کردوگفت نوش جونت
باولع میخوردم
به عمرم همچین بستنی خوشمزه ای نخورده

14 June 2022 | 03:48