سید نورالدین در بیان انگیزهاش برای بازگویی خاطرات جنگ در آخرین برگ خاطراتش چنین گفته است: «اصلاً فکر نمیکردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبهها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیتهایم بودم، اما سال ۱۳۷۳ یک شب خواب دیدم آقای خامنهای ورقههایی در دست دارد که میخواند و گریه میکند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت اینها خاطرات یک جانباز ۷۰ درصد است که ۸۰ ماه در جبههها بوده و باز میگوید که در مورد جنگ کاری نکردهام ... این خواب فکرم را مشغول کرده بود. احساس میکردم وظیفهام در قبال آنچه در روزهای جنگ بر سر این مردم آمد، با گفتن این خاطرهها به سرانجام میرسد. بنابراین خاطرات هشت سال زندگی در متن جنگ را بازگفتم تا یاد آن لحظههای بینظیر برای همیشه زنده بماند
#معرفی_کتاب
#نورالدین_پسرایران