حواس جمع
اوایل انقلاب بود. برنج کم گیر میآمد.
گفتم: «داری برمیگردی، سر راهت دوتا گونی برنج بخر.»
وقتی آمد، فقط یکی دستش بود.
گفتم «معلومه حواست کجاست؟ مگه نگفتم دو تا، چرا یکی خریدی؟»
گفت «اتفاقا چون حواسم جمع بود یه گونی خریدم.»
-یعنی چی؟
-حواسم بود که اگه دوتا دوتا از هر چیزی بخریم و توی خونه انبار کنیم، ممکنه بقیه نتونن همون یه دونه رو هم بخرن.
#تلنگر
شهید شکرالله شحنه
روای: مادر شهید
زمزم هدایت، ج5، ص260
#داستان_کوتاه
#همراه_با_شهدا
http://Eitaa.com/joinchat/187826187C2b11ee4954
@modafean