۳.
و در آخر اینکه
منصفانه باید گفت کتاب خوبی بود. توانستم با آن دوباره به کتابخوانی روزانهام برگردم..
نمیتوانستم آن را زمین بگذارم
در نجف زیست کردم و دلبسته کوفه و سهله و وادی السلام شدم..
عشق به توحید در دلم فوران کرد و آرزو کردم روزی به وصال محبوب آنطور که اربابان معرفت میرسند ، برسم ..
با این حال دم به دم و آینه به آینه فاصلهی بی انتهای خودم را با آنان یادآور میشدم.. و از خدا میخواستم مرا از راهی که انسب به احوالات و ظرفیت و درک وجودیام است به خودش نزدیک کند ..
اللهم اوصلنی الیک من اقرب طرق الیک و اسهلها عَلَيّ ...