۲.
نمیدانم چطور باید این نگاه را توجیه کرد. نگاهی که معارف سلوکی را در اعلی مرتبهاش که هر کسی توان ادراک آن را ندارد، دم دستی کرد و به رشته تحریر درآورد.. امور و دستورات و مراتب و مکاشفاتی که خود آیت الله قاضی اهتمام ویژهای در پنهان کردن آن از دیگران داشتند.
بعضا نامهنگاریها و مکاتباتی در متن کتاب منتشر شده که خود نگارنده و مخاطب آن تاکید در مخفی ماندن این محتوا از شاگردانشان داشتند چه رسد به مردم عادی..
دستورات و اذکار و اربعینهایی در کتاب علنی شده که بعضا دستور ویژهای به طلبهای با مختصات معرفتی خودش بوده که به کار طلبه دیگر نمیآمده.. . اموری که هیچگاه در جلسات علنی و عمومی آیت الله قاضی مطرح نمیشده و هرگونه اشارهای به آن با خشم و عتاب ایشان روبهرو بوده..
آسیب این انتشارها و علنی کردنها از شماره خارج است..
میدانم که مخالف این نظر بسیارند و معتقدند نشر اینها سبب ترویج سیر توحیدی در عالم میشود. این نیت و انگیزه محترم و مقدس است اما ایکاش به سیره همان عرفایی که از آنها یاد میشود عمل کنیم..
راههای رسیدن به خدا به عدد انفس است..
هر کس در مرتبهای و ظرفیت و وسعت و ضقت وجودی قرار دارد که الا و لابدّ باید راه و طریق خودش را پیدا کند.
نه اینکه با در معرض این قصهها قرار گرفتن و سودای درک مکاشفات و شهود و تصرفاتی که کار هرکسی نیست و مجاهداتی که مرد افکن است و خدابه هر کسی تکلیف نکرده ست پا به راهی بگذارد که انتهایش معلوم نیست..
چه بسا در این میان به دنبال هزار و یک نشانی غلط منحرف شده و درگیر جنبهی دیگری از عالم غیب شود که نه تنها او را به توحید نمیرساند بلکه به شرک نزدیک میکند،شرکی که منیت و انانیت در آن بیداد میکند..
حتی در وصیتنامه مرحوم قاضی هم جز دستورات عمومی مداومت بر نماز اول وقت و احسان به والدین و اهتمام به روضه سید الشهدا اشارهی دیگری به اذکار سنگینی چون یونسیه و اربعینهای دشوار دیگری که بعضا به تناسب ظرفیت و شرایط به شاگردی و طلبهای و مجتهدی میکردند، نداشتند..
ترویج این روایتها و دستورات و همگانی کردن اینها ترویج معارف الهی نیست.. ترویج سبک خاصی از دینداری است کا بسیار مرز باریکی با صوفی گری و درویشبازی دارد که اگر خدای متعال خود دستگیر کسی نشود، افتادنش به این ورطه و راه غلط رفتنش و به هیچجا نرسیدنش حتمی ست..