Gap messenger
Download

#عــشـق_دَر_بَ‍‌ن‍‌د_انـتـقـام ♥⚡️
#فصل_اول ✍🏻
🔖 #پــــارت ۳۱۹

(حلما)
.ماشین جلوی در بزرگی وایساد
.دوتا بوق زد و منتظر موند
.اشک هامو پاک کردم
.تو طول راه تا جایی که جا داشت گریه کرده بودم
تا جایی که جا داشت زار زده بودم برای خودم، برای زندگیم،
.برای آینده تباه شدم
زار زدم از حقیقتی که منو شست. زار زدم برای بختی که با
.سیاهی نوشته شده بود. زار زدم برای عشقم که ناکام موند
.هنوزم که هنوزه ذره ای از سنگینی سینم کم نشده بود
.بغض وحشتناکی داخل گلوم جا خوش کرده بود و خیال رفتنم
.با حرکت ماشین به خودم اومدم
از آینه ماشین خودمو نگاه کردم چشم هام قرمز و ملتهب شده
.بود و دماغم سرخ
کف دستمو کشیدم رو صورتم و باقی مونده اشک هامو پاک
.کردم
صدای جدی راننده به گوشم رسید
.رسیدیم خانوم -
.چهرمو سخت و بی تفاوت کردم
.باشه -
.ساکو برداشتم خواستم پیاده شدم که صدام کرد
خانوم؟ -
.به سمتش برگشتم
ارباب دستور دادن بهتون بگم مواظب باشید و قول و -
. قرارهاتون یادتون نره
.اتهم خان قابل مقایسه با هیچکس نیست
.پوزخندی زدم
دوست داشتم بلند بلند به حرفش بخندم و بگم کسی که داری
.ازش حرف میزنی پدر منه
.پدری که منو رها کرد، پدری که منو نخواست
.پدری که تو بچگی من نبود، بزرگ شدنم نبود
.مریض شدن هام نبود، تب کردن هام نبود
.پدری که با نبودش باعث شد من اینجا باشم
پدری که باعث شد من سالها با یه غریبه بزرگ شم و و تو
.ارزوی بابا گفتن بهش بمونم
پدری که سال ها فقط حسرت یه نوازششو خوردم. یه دخترم
.گفتنشو خوردم
.اما حق من سکوت بود حق من خفقان بود
.تمام این حرف ها باید تو دل من چال میشد
:با بی رحمی گفتم
.به اربابت بگو دایه داغ تر از مادر نشه برام -
.تهش مرگه و خالصی
.از همه چیز، از همه کس
بدون این که بزارم جواب بده از ماشین پیاده شدم و درو محکم
.به هم کوبیدم
.نیم نگاه کوتاهی به اطراف انداختم
دور تا دور حیاط مجسمه های غول پیکر بزرگ گذاشته شده
.بود
.چهره ترسناکشون باعث شد ترس تو دلم رخنه کنه
.یهو لرز از تنم رد شد

#ňєɢѧя★⃟🌿

16 March 2022 | 11:01