Gap messenger
Download

شعر و قصه های کودکانه

سلام دوست عزیز به سرویس "شعر و قصه های کودکانه" خوش اومدی.

@kodakan

20 December 2022 | 07:33

شعر و قصه های کودکانه

سلام دوست عزیز به سرویس "شعر و قصه های کودکانه" خوش اومدی.

@kodakan

20 December 2022 | 05:46

#🌞🎼🌞🎼 #ترانه #صبحانه
@kodakan

19 September 2020 | 08:00

#قصه_كودكان
#قصه_متنی

گنجشکی که می گفت چرا؟❓🐤❓🐤❓🐤

بهار بود. گنجشکی توی لانه اش سه تا تخم گذاشته بود و روی تخم ها خوابیده بود، او منتظر بود که جوجه هایش از تخم بیرون بیایند.
چند روز گذشت. تخم اولی شکست، یک جوجه کوچولو از آن بیرون آمد و گفت:«جیک!جیک!»🐣
تخم دومی هم شکست، یک جوجه کوچولو از آن بیرون آمد و گفت: «جیک!جیک!»🐣
تخم سوم هم شکست، یک جوجه کوچولو از آن بیرون آمد، ولی این جوجه کوچولو نگفت جیک جیک، گفت:«چرا؟چرا؟»🐣❓❓

مادر گنجشک ها تعجب کرد و گفت:«نه!نه! تو نباید بگویی چرا؟چرا؟ باید بگویی «جیک جیک» ولی جوجه کوچولو باز هم می گفت: «چرا؟چرا؟» 🐤❓❓

روزها گذشت، جوجه ها بزرگ و بزرگ تر شدند ولی جوجه سومی هیچ وقت یاد نگرفت که بگوید جیک جیک.
هر وقت که می خواست بگوید جیک جیک میگفت: «چرا؟چرا؟»
جوجه ها کم کم گنجشک های بزرگی شدند. هر کدام به طرفی رفتند.

تابستان بود. زنبورهای عسل دور گلها می پریدند و می گفتند: «ما روی گلها می نشینیم و شیره گلها را می مکیم.🐝🌺🐝🌸🐝🌺🐝
گنجشکی که همیشه می گفت:«چرا» پیش آنها رفت و گفت:چرا؟چرا؟
زنبورها گفتند: معلوم است برای اینکه عسل درست کنیم. 🍯🍯🍯
گنجشک چیز تازه ای یاد گرفت.

مورچه ها تند تند دانه جمع می کردند و به لانه ی خودشان می بردند و می گفتند: ما دانه جمع می کنیم و به لانه می بریم. 🐜🌾🌾🐜
گنجشکی همیشه می گفت«چرا» پیش آنها رفت و گفت: چرا؟چرا؟
مورچه ها گفتند: معلوم است برای اینکه اگر حالا دانه جمع نکنیم، در زمستان گرسنه می مانیم. ❄🌨❄
گنجشک چیز تازه ای یاد گرفت.

دهقانی که گندم درو می کرد و می گفت: من گندم هایم را درو می کنم و آنها را به انبار می برم. 👴🌾🌾🌾
گنجشک گفت:چرا؟چرا؟
دهقان گفت: معلوم است برای اینکه از آنها نان درست کنيم.🍞🍞🍞
گنجشکی که همیشه می گفت «چرا» هر روز صبح تا شب پرواز می کرد. اینجا و آنجا می نشست. چیزهای تازه می دید و می پرسید:چرا؟ چرا؟
تابستان و پاییز و زمستان گذشت. 🍀🍂❄
گنجشک مرتب می پرسید:
«چرا؟چرا؟»
از هر جوابی چیز تازه ای یاد می گرفت. برای همین بود که وقتی که دوباره بهار آمد. 🌳🌲🌳
گنجشک ما یک عالم چیز تازه یاد گرفته بود و از همه ی گنجشک ها داناتر بود. 🗯🐤
@kodakan

18 September 2020 | 08:00

🌻😊خندیدم😊🌻

دویدم و دویدم

زود به کلاس رسیدم

یک گل خوب و زیبا

تو دفترم کشیدم

درس معلمم را

گوش دادم و شنیدم

گل های تو باغچه

بو کردم و نچیدم

موقع بازی کردن

من به هوا پریدم

روی زمین بازی

لیز خوردم و سریدم

نه اخم کردم نه گریه

خندیدم و خندیدم

#شعر
@kodakan

17 September 2020 | 08:00

#قصه_صوتی
#پیرزن_و_بز_گمشده
@kodakan

16 September 2020 | 08:00

#قصه #قصه_متن #قصه_خرس_کوچولو_و_زنبورهای_عسل

خرس کوچولو از خواب بيدار شد. دلش مي خواست براي صبحانه يک دل سير عسل بخورد. به طرف کندوي زنبورها به راه افتاد. اما چون هنوز خواب آلود بود و حواسش جمع نبود، وقتي به کندوي عسل رسيد بي‌اجازه انگشتش را در ظرف عسل زنبورها زد و يک انگشت عسل برداشت. زنبورها از اين کار خرس کوچولو عصباني شدند و افتادند به جان او و شروع کردند به نيش زدن.

خرس کوچولوي بيچاره از ترس به سمت رودخانه فرار کرد و شيرجه زد توي آب . اين طوري زنبورها مجبور شدند دست از سر خرس کوچولو بردارند.

خرس کوچولو دلش شکست و به خانه رفت و تصميم گرفت ديگر سراغ عسل نرود. اما دو روز بعد اتفاق ديگري افتاد .وقتي خرس کوچولو کنار درختي نشسته بود، ناگهان سرو صداهاي زيادي از سمت کندوها شنيد. خرس کوچولو جلوتر رفت و ديد کندوي زنبورهاي عسل آتش گرفته است. خرس کوچولو با ديدن اين صحنه بدون معطلي به سمت رودخانه رفت و سطلش را پر از آب کرد و براي نجات زنبورها برد. خرس کوچولو خيلي زود آتش را خاموش کرد و زنبورها را نجات داد و به خانه‌اش برگشت.

زنبورها بعد از اين اتفاق تازه متوجه شدند که چه اشتباهي کرده‌اند. آن‌ها حالا حسابي شرمنده شده بودند. دلشان مي خواست بروند و از خرس کوچولو تشکر کنند اما به خاطر کار بدي که قبلاً کرده بودند خجالت مي‌کشيدند. زنبورها تصميم گرفتند هر طوري شده از خرس کوچولو تشکر کنند.

به خاطر همين يک ظرف بزرگ از عسل برداشتند و براي خرس کوچولو بردند. اما چون از او خجالت مي‌کشيدند ظرف عسل را پشت در خانه‌اش گذاشتند و روي آن نوشتند لطفاً ما زنبورها را ببخشيد.

خرس کوچولو وقتي در را باز کرد يک ظرف عسل خوشمزه پيدا کرد و خوشحال شد.
@kodakan

15 September 2020 | 08:00

#کلیپ_آموزشی
Let's make a pizza 🍕🍕🍕with Marty Moose
آموزش درست کردن پیتزا با شعر انگلیسی
@kodakan

14 September 2020 | 08:00

#قصه گربه كوچك

این قصه نمونه ي ديگري از مواجه شدن با ترس هاست. شنيدن احساس كودك و تمرين گفت و گو براي حل مسأله از ديگر موارد مطرح شده در اين قصه است.

مناسب براي گروه سني الف و ب

13 September 2020 | 08:00

#کلیپ_کودکانه
#شعر_کودکانه
شعر سلام
@kodakan

12 September 2020 | 08:00

خاله ها شعر نشانه ها رو براتون کامل نوشتم:

آ مثل آتیش و آب ⭐️ آدم برفی و آفتاب

ب اول بلبله ⭐️ جاش رو درخت و گله

پ مثل پاییز سرد ⭐️ پرواز یک برگ زرد

ت اول تمساحه ⭐️ چشاش به رنگه ماهه

ث اول ثریاس ⭐️ شش تا ستاره یک جاس

ج مثل جوجه ، جیک جیک ⭐️ جنگل سبز و تاریک

چ مثل چوب و چنار ⭐️ چکاوک و چمنزار

ح مثل حوله و حباب ⭐️ حیات و حوض پر آب

خ اول خروسه ⭐️ که مرغ براش عروسه

د مثل دشت و دریا ⭐️ درخت سبز و زیبا

ذ مثل ذرت شاد ⭐️ بازی کاکل و باد

ر اول روباهه ⭐️ که دست و پاش کوتاهه

ز مثل زنبور و زاغ ⭐️ زنبق زیبای باغ

ژ مثل ژاله بر گل ⭐️ هدیه گل به بلبل

س مثل سایه بید ⭐️ ستاره های سپید

ش سر اسمه شیره ⭐️ که پر زور و دلیره

ص اول صدف میاد ⭐️ صابون چه عالی کف میاد

ض مثل ضربه ی سخت ⭐️ که زد تبر بر درخت

ط اول طوطیه ⭐️ یه موش توی قوطیه

عین مثل عید و عمو ⭐️ عروسک کوچولو

غ سر اسمه غازه ⭐️ که لاغرو درازه

ق مثل قمری و قو⭐️ قاصدک قصه گو

ک مثل کوه پر برف ⭐️ کاج و کلاغ پر حرف

گ مثل گل یا گلاب ⭐️ گردش گلها در آب

ل مثل لک لک خواب ⭐️ زیر لحاف مهتاب

م مثل موج و ماهی⭐️ چه ماهیه سیاهی

ن اول نهنگه ⭐️ که حوض برایش تنگه

و مثل وقت ورزش ⭐️ صبح قشنگ و نرمش


ه مثل هوهوی باد ⭐️ هوای پاک و آزاد

ی مثل یاس زیبا ⭐️ در آخر الفبا
@kodakan

11 September 2020 | 08:00

#شعر
#شعر_كودكانه

آب آب آب روخوردش
کدوم آب ؟

همونی که چوبه رو برد
کدوم چوب؟

همونی که پشت در بود
کدوم در ؟

همونی که شب نبستیش
کدوم شب؟

همون شب که گرگه اومد
کدوم گرگ ؟

همونی که مرغه رو برد
کدوم مرغ؟

همون مرغ زرد پا کوتاه گردن طلا
صد تومن دادم نفروختیش

گرگه اومد و بردش
روباهه شست و خوردش
@kodakan

9 September 2020 | 08:00

#شعر

کفشدوزک🐞👟

تو خواب دیدم که کفشم 👟
پاره شده حسابی
دویدمو دویدم کنار نهر آبی 🏃
یه کفشدوزک و دیدم
قشنگ و خال خالی 🐞
می دوخت یه کفش پاره
چقدر تمیز و عالی 👟
اون کفشمو درست کرد
فقط با یه اشاره👌
انگار که توی دستش
عصای جادو داره✊
@kodakan

8 September 2020 | 08:00

📢 قصه دانه گندم 👇
@kodakan

7 September 2020 | 08:00

سوره ناس
@kodakan

5 September 2020 | 08:00

#شعر
#مسواک

🌜⭐️🌟⭐️🌛
(( مسواک ))
شبا که میشه وقت خواب
دندوناتو مسواک بزن
با حوله تمیز خود
دست و رویت رو پاک بکن
*
صبح که میشه با شادی
بلند شو از رختخواب
یه کمی لی لی بکن
برو سر شیر آب
دست و رویت را بشور
دوباره مسواک بزن
*
دندوناتو سفید کن
مانند دندون من
دندونای من همه
مانند مرواریده
سفیده و سفیده
تمیزه و تمیزه
*
بچه های خوب یادتون نره
مسواک بزنید
هر شب
@kodakan

2 September 2020 | 09:26

🐸💭خارخاری💭🐸

یکی بود یکی نبود.

خارخاری آب دهانش را قورت داد و به خانم فیله سلام کرد. فکر می کنید خارخاری یک خارپشت بود؟

خارخاری یک قورباغه بود که همش تنش می خارید.

خانم فیله گفت: «چی شده؟»

خارخاری گفت: «می شود پشتم را... بِخارانی؟»

خانم فیله گفت: «من که انگشت بِخاران ندارم، من فقط می توانم ماساژ فیلی بدهم!»

قورباغه رسید به آقا ماره و با ترس و لرز گفت: «می شود پشتم را بخارانی؟»

آقا ماره فکر کرد و گفت: «من که انگشت بِخاران ندارم، من دو تا کار می توانم بکنم، هم می توانم ماساژ ماری بدهم، هم تو را بخورم!!»

قورباغه فرار کرد و رفت و رفت. تا رسید به خارپشت و گفت: «می شود پشتم را ...»؛اما با دیدن تیغ های خارپشت فهمید که او فقط می تواند تنش را سوزن سوزن کند». خسته شد، نشست زیر درخت و پشتش را مالید به تنه زبر درخت.

گنجشک کوچولو از بالای درخت آمد پایین و گفت: «چه کار می کنی قورباغه؟» قورباغه گفت: «پشتم می خارد! هیچ کس انگشت بِخاران ندارد!»گنجشک پنجه کوچکش را به قورباغه نشان داد و گفت: «این خوب است؟ این بِخاران است؟»

قورباغه خوش حال شد و گفت: «آره. فکر کنم هست!» گنجشک شروع کرد به خاراندن پشت قورباغه قورباغه هی گفت: «آخیش! آخیش! این طرف تر، آخیش! آن طرف تر!» و کم کم خارشش خوب شد و به گنجشک گفت: «حالا من برای تو چه کار کنم؟ تو که این قدر خوب می خارانی؟»

گنجشک گفت: «تازه لانه ساخته ام، یک کم کَت و کولم درد می کند؛ اما فکر نکنم تو بتوانی کاری بکنی!» قورباغه دست هایش را نشان گنجشک داد و گفت: «معلوم است که می توانم!» با انگشت های بادکش دارش، کت و کول گنجشک را بادکش کرد و ماساژ قورباغه ای داد گنجشگ هی گفت: «آخیش! آخیش! آخیش!»
@kodakan

1 September 2020 | 08:00

#قصه_صوتی

#خانم_بهار_و_مداد_رنگیها
#برای_8_تا_10_سال
@kodakan

31 August 2020 | 08:51


@kodakan

31 August 2020 | 08:51

شهادت امام حسین (ع)
قسمت دوم
@kodakan

30 August 2020 | 08:00