این پیامو فور بزنید چنلاتون و ایدی خودتون و آیدی چنلتونو بزارید تو کامنتا
من یه میم با وایب خودتون و یه عکس با وایب چنلتون میزارم چنل
اینجانب خاکستره زندگی @yourmother
از طرف چاناله عزیزم @Daily_mood
هیچ نفرینی پیچیده تر از عشق نیست.
از همه نظر نیاز دارم با کل آدمایی که میشناسم قطع ارتباط کنم. نه ببینمشون نه صداشونو بشنوم و متقابل. از همه لحاظ نیاز دارم نباشم
انگار که خداوند معشوقهای داشته باشد. انگار که معشوقهاش ترکش کرده باشد. انگار که خداوند تو را در لحظهی تنها شدنش آفریده باشد. زیباییِ تو غمانگیز است..
برسد به دستِ؛ @Ahutmadeofwords
-هُناس
از اینکه بعضی آهنگا مربوط به یه شخص خاصی بودن و بعد رفتنشون دیگه نمیتونم مثل همیشه به اون آهنگا گوش کنم متنفرم
سِپاس یَزدان دختر ایرانیم ؛
از نِژاد تیره و ساسانیم ؛
بِه کوروش بِه آرَش بِه جَمشید
قَسَم...
بِه نَقش نگآر تَخت جَمشید
قَسَم...
یِگانه پَرَستَم ، اَهورائیم ؛
زِ بَد گورهِ های جَهان عاری اَم ؛
بِه کِردار و پِندارِ نیکو مَنَم ؛
شآه ایرآن.. دختر کوروش منم!
شاید بهتره گاهی اوقات بزاری خورشید پوستتو بسوزونه،باد لباتو خشک کنه، به زمین اجازه بدی که وقتی روی زمین میخوابی لباساتو خاکی کنه و عشق، قلبتو دگرگون کنه.
یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد کسی قاب نمیگیرد برای ماندگاری. باید حرفی برای گفتن داشت.
_فرخزاد
خب اینجا یذره شلوغ میشه پس بیاین اینجا میزارمشون .
@forgotten_souls
در نهایت هر شب باید بخوابم و هر صبح بیدار شوم. تلخترین و شیرینترین اتفاقات فراموشم خواهد شد. آدمها میآیند و میروند و من با همین چند عادت روزانه با زندگی جلو خواهم رفت.
@Af.gar -> #𝑯𝒐𝒔𝒏𝒂
مرسی از همتون
و اینکه لطفا دیگه شرکت نکنید و تا چند روز دیگه جوابارو میزارم
خب من میخوام بعد مدت ها یه چالش بزارم و این چالش اینطوریه که شما این پیامو فور میکنید تو دیلی های قشنگتون و تگشو کامنت میکنید منم بر اساس وایبشون دیلی هاتونو باهم شیپ میکنم و در آخر برای هر شیپ یه شعر از سهراب سپهری رو مینویسم .
_امیدوارم ایگنور نشم
اعصاب هایم، قلبم، روحم. به دستانِ ناتوانم التماس میکنند بلکه با نوشته ای تازه آن ها را توصیف کنم. فایده ای ندارد. قلبم تیر میکشد، انگار که مچاله شود. درد میگیرد و راهی برای گریز از این درد نیست. "کاش هرگز به یاد نیاوری"، به من میگویند.حق با آنهاست، بیراهه نمیگویند. هر خاطره و هر تلاش برای یادآوری خاطره ای دیگر موجب آسیب جسم و روحم میشود. دردش زیاد است و بی آنکه بدانم، حتی در انجام کار خوابم میبرد و با کابوس از جای خود میپرم و نالهای ضعیف و کوتاه مدت سر میدهم. تپش قلبم سبب سیاهی رفتنِ چشم های ضعیفم میشود. نفس نفس میزنم. به اطراف نگاه میکنم و میفهمم کسی متوجه من نشدهاست. تنها میشوم، کاش کسی میتوانست ذهنم را بخواند، کاش کسی میتوانست مرا درک کند.
تصویری سفید و بیجان از ترد شدن وجود دارد. که مرا از دوست داشتن هرکسی میترساند.
بدون تو برای ادامه دادن زندگیم زیادی بیانگیزه و خستم