چگونه از شخصیتهای مقوایی دور شویم؟
(۱۰ جنبهای که باید هنگام خلق شخصیتهای داستانی در نظر داشته باشید.)
اگر شخصیت پردازی در کتاب، واضح و پر جنب و جوش نباشد، شخصیتها تأثیری بر مخاطب نمیگذارند. ما دقیقاً به همان روشی که افراد را در زندگی واقعی میشناسیم، درک می کنیم که شخصیتها چه کسانی هستند. هر فکر، ترجیح، انگیزه، عادت، گویش، واژگان، ظاهر، رفتار، جهان بینی، توهم و... میتواند چیزی در مورد آنها به ما بگوید. نکته اصلی این است که نویسنده تصمیم بگیرد که چه چیز و چرا؟ اینها را در یک تصویر به کار برده:
در زیر ۱۰ نکته مهم برای خلق شخصیتهای زنده و جاندار آورده شده است.
۱. دو راه اصلی برای انتقال شخصیت روی کاغذ وجود دارد:
🪶 نمایش دادن: از طریق لرزش صدا، نحوه رفتار... یکی از سریعترین و قدرتمندترین راهها برای انتقال شخصیت این است که به خوانندگان اجازه دهید اعمال و رفتار آنها را خودشان ببینند و تصور خودشان از اینکه چه کسی هستند، داشته باشند.
🪶 توصیف و گفتن : به طور مستقیم یا در دیالوگ شخصیتهای دیگر، به عنوان مثال روایت اغلب نقشی کلیدی در ارائه زمینه و همچنین تعمیق و شفاف سازی داستان و شخصیتها دارد. ترکیب رویکردهای استفاده از داستان سرایی توصیفی برای آشکار کردن شخصیت مهم است:
(۱) داستان خود شخصیت، (۲) داستان شخصیتهای دیگر، (۳) رویکرد روایی.
هرچه ضربات قلممو برای نشان دادن و گفتن دقیقتر باشد، شخصیتهای شما لایه لایه تر و زندهتر خواهند بود.
۲. کنش/انفعال، واکنش و کنش متقابل.
مانند زندگی، ما با کارهایی که آنها میکنند و نمیکنند، یاد میگیریم که شخصیتها چه کسانی هستند.
این چیزی بیش از کنش واقعی داستان است، و شامل طیف گستردهای از نشانههای زیرمتن است که همه ما به طور مداوم فراتر از رویدادها و دیالوگهای بیرونی دریافت میکنیم، از جمله نشانههای غیرکلامی (زبان بدن / حرکات، حالات چهره، رفتار، چشم) و ...
۳. دیالوگها و زیرمتن.
شخصیتهای شما چه می گویند و چه چیز را نمیگویند، چگونه آن را بیان میکنند و واقعاً کلماتشان چه معنایی میتواند داشته باشد؟ اینها راههای قدرتمندی برای نشان دادن شخصیت و وضعیت ذهنی آنهاست.
۴. زندگی درونی.
توجه به آنچه در درون شخصیتها میگذرد! این ناحیهای است که نویسندگان اغلب برای رشد و توسعه مؤثر شخصیت از آن غفلت میکنند.
خوانندگان باید از نحوه درک شخصیتها از رویدادها و تأثیر آنها بر شخصیتها آگاه باشند.
۵. اهمیت واکنش شخصیتهای دیگر.
آگاهانه یا ناخودآگاه، خوانندگان هر سرنخ کوچکی را که نویسنده ارائه میدهد، دریافت میکنند. به این ترتیب خوانندگان را وادار میکنید تا فعالانه در داستانهای شما شرکت کنند. برچسب زدن : "او خودخواه است" ، "او جاه طلب است" فقط منجر به ظاهر شدن شخصیتهای تک بعدی می شود.
۶. سازگاری.
چه اعمال و رفتارهایی را میتوان با ویژگیهای شخصیت، پیشینه، موقعیت، هویت این شخصیت خاص مرتبط کرد؟ اغلب نویسندگان برای حفظ ثبات، از نمودارها و جداول با نوشتههای کاراکترها استفاده میکنند.
۷. کنتراست و تناقضات
چگونه میتوانید از اعمال و رفتار به ظاهر متفاوت شخصیت برای فاش کردن چیزی در مورد آن شخصیت استفاده کنید؟ این جنبههای متناقض برای شکل دادن به شخصیت چند بعدی اهمیت دارد.
۸. خاص بودن.
توصیفهای تعمیمیافته منجر به شخصیتهای مبهم و عمومی میشوند که مانع زنده بودن شخصیت میشوند و با خوانندگان ارتباط برقرار نمیکند. هرچه در انتخاب شخصیتهایتان دقیقتر و متمرکزتر باشید، برای خوانندگان مرتبطتر به نظر میرسند.
۹. اصالت. چه چیزی شخصیت شما را منحصر به فرد میکند؟ چه ایدهها یا روندهای تازهای را در شخصیتپردازیهای خود به ارمغان میآورید تا شخصیتهایی بی اندازه منحصربهفرد خلق کنید.
۱۰. اعتبار. یکی از سخت ترین نقاطی است که به شما کمک خواهد کرد تا به تجربه خود از واکنشها و آنچه ممکن است در افراد دیگر هنگام تجربه احساسات خاص دیده باشید، تکیه کنید. گروههای مشاوره و تستهای شخصیت هم موثر هستند (البته با توجه به سایر نکات بالا)
http://dastannevis.com