Gap messenger
Download

گشتم البته زياد سخت نبود چون آنجا دو تا واحد بيشتر وجود نداشت كه شماره ي هر واحد روي آن نوشته شده بود به سمت واحد خودم رفتم و در حالي كه كليد را در قفل مي چرخاندم صداي مرد جواني را شنيدم كه با لحن خوشحال و صداي بلندي خطاب به شخص ديگري گفت :
- به به آقا فرزاد تو كه ستاره ي سهيل نبودي پسر!كجايي؟
بي توجه وارد آپارتمان شدم...
درست يك ماه پيش ازاينكه وثوق دستور ترك خانه ي زندگي را براي من صادر كنه يك روز توي حياط خانه زندگي نشسته بودم وداشتم نقاشي هاي كتاب قصه ي جديدم رو تكميل مي كردم كه ثريا به سراغم اومد و ازم خواست تا فردا برايش طرح يه آپارتمان با تمام وسايل داخلش و مدل چيدمان اون وسايل بدون هيچ محدوديت مالي را بكشم و تحويلش بدم .اون روز اين تقاضا به نظرم عجيب اومد اما من كه عادت نداشتم تا كسي خودش چيزي رو برام نگفته چيزي نپرسم و كنجكاوي نكنم بي هيچ سوالي روز بعد تصوير آپارتماني را كه مورد علاقه ي خودم بود و توي روياهام داشتم با وسايلي شيك و چيدماني فوق العاده كشيدم و تحويلش دادم و حالا بعد از يك ماه كه از اون ماجرا مي گذشت به محض ورود به آپارتمان همه چيز روعينا مثل نقاشي كه خودم كشيده و تحويل ثريا داده بودم يافتم . يه سالن پذيرايي بزرگ با كفپوش سراميكي به رنگ سفيد يك دست مبل راحتي شيري رنگ با فرشي دست باف به همان رنگ كه در وسط سالن قرار داشت يك كاناپه بسيار شيك به رنگ طلايي روي يك فرش ابريشم با طرح ترنج هاي مخملي كنار دو پنجره ي بزرگ سالن كه با پرده هاي حرير كرم و والان طلايي تزئين شده بود قرار داشت.
مابين پنجره و كاناپه يك پيا نو زيبا به من چشمك مي زد از همه ي اينها مهمتر چيزي كه من خيلي دوست داشتم صندلي گهواره اي بود كه آن طرفتر كنار شومينه قرار گرفته بود در كنار پيشخوان آشپزخانه ي اُپن با كابينت هاي قهوه اي متاليك كه ستاره هاي نقره اي روي آن ها حك شده بود سه تا صندلي پايه بلند تعبيه شده و يك ميزغذا خوري هشت نفره ي چوبي و بسيارشيك هم وجود داشت.
آپارتمان دوبلكس بود و در قسمت چپ ساختمان ده تا پله وجود داشت كه طبقه ي پايين و سالنها را به اتاق خواب هاي طبقه ي بالا وصل مي كرد .
طبقه ي بالا شامل :يك اتاق خواب مخصوص خواب مهمان يك اتاق نسبتا بزرگ كه بيشتر شبيه يه گالري جمع وجورمخصوص نقاشي كردنم بود و در كنار اينها يه اتاق كه براي خوابم تهيه شده بود با ديوارهايي به رنگ آبي آسماني يك پنجره ي بزرگ با پرده هاي حريرآبي كه رو به پارك بازي مجتمع باز مي شد و عصرها مي توانستم شاهد بازي بچه هاي كوچك باشم تختم با تشكي به نرمي پر قو و پتو و ملحفه هاي آبي تيره كه نقشهاي روشن در آن بود كنار پنجره قرار داشت .يك ميز تحرير با لپ تابي كه روي آن در گوشه ي اتاق خود نمايي مي كرد روبه روي تختخواب يك ميز آرايش با آينه ي بزرگي گذاشته بودند كه در حالت دراز كش هم مي تونستم خودم را در آيينه ببينم . كفپوش اتاق موكت پرز بلندي كه روي آن مبل راحتي قرار داشت در گوشه ي ديگراتاق حمام و دست شويي

19 September 2019 | 11:52