#بخش_دوم
و ملائک به طواف، گِرد حسین چرخیدند و با او هم ناله شدند •••
••• زینب تنها شده بود •••
⚫️زینب مانده بود، با آن همه درد، آن همه رنج، آن همه غم،
⚫️با خیل زنان شوی مُرده،
⚫️با ترس و هراس کودکان یتیم،
⚫️در حصار قداره بندان در کمین،
⚫️و رسالتی که از کودکی بر عهده داشت.
+ گویی به خود نهیب زد:
"•ای زبان علی به کام و دلیری زهرا در دل،
°°°شاهد باش!°°°"
"•ای وارث شکیبایی حسن،
°°°شاهد باش!°°°"
"•ای رسول راه حسین،
°°°شاهد باش!°°°"
"فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشّاهِدینَ"
"پس شاهد باشید و من با شما از شاهدانم."
••• زینب به خود آمد •••
پُر صلابت و استوار، در عهدی که بسته بود
دست بر پیکر برادر بُرد و سوی آسمان گرفت •••
+گفت:
"اللهمَّ تَقبَّل مِنّا هذَا القُربان!"
"خدایا این قربانی را از ما بپذیر!"
••• و سپس، زیر لب زمرمه کرد:
"بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ
إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ"
"به نام خداوند رحمتگر مهربان.
ما تو را کوثر دادیم.
پس برای پروردگارت نمازگزار و قربانی کن.
دشمن تو بیتبار خواهد بود."
● ۳۶ روز تا #اربعین ●
#روایت_کاروان_عشق
#مجتبی_فرآورده
با ما همراه باشید
کانال گپ:
https://gap.im/alhaadi
کانال سروش:
https://sapp.ir/alhaadi
کانال ایتا:
https://eitaa.com/alhaadi