گزیده کتاب رسول مولتان | قسمت ۱۰۴
شب بعدش، علی میخواست گزارش مراسم را ارسال کند و به کمک من نیاز داشت. ساعت 2 بود که از دفترش آمد خانه و از من خواست چند متن اردو را برایش ترجمه کنم. از علی اصرار و از من انکار. به خاطر جریانات اخیر تهران و حرفهایشان، قبول نمیکردم. با مظلومیت خاصی گردنش را خم کرد که حالا به خاطر من انجام بده.
وقتی گفت به خاطر من انجام بده، کوتاه آمدم. دلم برایش سوخت و مطالبی را که روزنامههای اردو در مورد مراسم خانهی فرهنگ نوشته بودند، برایش ترجمه کردم. حالا که فکر میکنم، میبینم میتوانستم به خاطر خدا انجام دهم، نه علی. همین تفاوتهاست که یک نفر را به درجهی شهادت میرساند و یکی را نه. این بود که علی راه سعادت را به سرعت رفت و من به گرد پایش هم نرسیدم.
جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
@ShahidRahimi