Gap messenger
Download

#عروس_استاد
#پارت202

نفسم حبس شد...دو دل بودم،یک دلم می گفت اون شوهرمه ایرادی نداره اما یک دلم هنوز نسبت بهش بی اعتماد بود. از این می ترسیدم فردا روز به خاطر حماقت امروز خودم رو نفرین کنم
نگاهش و از روم برداشت و با اخم ریزی گفت
_اوکی فهمیدم تو هنوز تو فاز داداش جونتی... اما اون در حال حاضر چسبیده به زنش و یادش رفته که خواهری داره.
نفسم و فوت کردم و گفت
_میشه بگی مشکلت با مهرداد چیه؟
_مشکلم با مهرداد نیست با توعه خره که اجازه میدی افسارت و بگیره دستش و بتازونه و سر دشمنیش با من تو رو ازم دور کنه
نشستم و گفتم
_اون حرف حق میزنه.
انگار خیلی بهش بر خورد که گفت
_منم که ناحق میگم؟حسرت به دلم موند هانا یه بار به دروغم شده بگی بهم اعتماد داری همیشه با این نگاه لعنتیت یه جوری بهم زل زدی انگار لاشی ترین آدم رو زمین منم.قبول لاشیم،نامردم ولی واسه تو نه...مقابل تو بخوامم نمیتونم بد باشم.پس فقط یه بار هم که شده بهم اعتماد کن
سکوت کردم.سیگاری از پاکتش در آورد کنج لبش گذاشت و گفت
_برو تو اتاقت بخواب. فردا صبح راه میوفتیم ...
دستم و دراز کردم و سیگار و از کنج لبش کشیدم و گفتم
_من از سیگار خوشم نمیاد آرمین.نکش.
خیره نگاه کرد و گفت
_آرومم می کنه.
_پس منم بکشم؟
به سمتم خزید و گفت
_تو رو من آرومت می کنم اما نه الان که مثل سگ پاچه میگیری. سیگار و یکی مث من می کشه که اگه بمیره هم کسی و نداره تا آرومش کنه.
حرفش دلم رو سوزوند لب باز کردم و برای اولین بار عین آدم گفتم
_من هستم آرمین!هر وقت ناراحت بودی من کنارتم.
با خیرگی نگاهم کرد. خودم و به سمتش کشیدم و توی بغلش فرو رفتم...دستام و دورش حلقه کردم که گفت
_نکن این کارا رو توله سگ.
لبخندی زدم و گفتم
_مرسی.
_چرا مرسی اون وقت؟
با همون لبخند گفتم
_چون اومدی تو زندگیم!چون وادارم کردی زنت بشم.چون الان کنار منی!
دستاش دورم حلقه شد و آروم پچ زد
_ما مخلص شماییم خاله سوسکه

13 August 2019 | 11:59