Gap messenger
Download

🍁🍁🍁🍁

#عروس_استاد
#پارت194


با لکنت گفتم
_این جا رو ببین چه قشنگه آرمین.
جوابی نداد. مات صحنه ی مقابلم بودم،یه خونه ی کوچیک و نو ساخت چوبی درست وسط جنگل کنار رودخونه...
با چشمهایی که برق میزد گفتم
_یعنی صاحب اینجا راضی میشه امشب و مهمونش بشیم؟عجب خونه ی خفنی ساخته آرمین.
شونه هام و ول کرد. دستم و گرفت و گفت
_بریم ببینیم مهمون نمی‌خواد. می تونی از رودخونه رد بشی یا بغلت کنم؟
می تونستم اما با بدجنسی گفتم
_کولم کن.
چپ چپ نگاهم کرد و گفت
_رو بهت دادم پرو شدی ضعیفه میخای رو پشتم سوار بشی.
معنادار نگاهش کردم و گفتم
_پس بغلم کن.
با نگاه خاصی به چشمام زل زد. قدمی جلو رفت.پشت شو بهم کرد و گفت
_بپر بالا بار آخرتم هست که از من سواری میگیری.
ذوق زده پریدم روی کولش و دستام و دور گردنش حلقه کردم که صداش در اومد
_اول کاری میگفتی قصد خفه کردنم و داری دیگه. شل کن دست و...
پاهام و دور کمرش حلقه کردم و گفتم
_غر نزن راه بیوفت.
نفسی از روی حرص کشید و راه افتاد.
_حواست هست داری پرو میشی؟باید از برق بکشمت
موهاش و کشیدم و گفتم
_حقته با تو باید بدتر از اینا رفتار کرد.
_به موهام چیکار داری؟هانا هوا برت نداره که هر چی گفتی و هر کار کردی هیچی نمیگم بهت..
بی قید گفتم
_تو هم هوا برت نداره که ازت می ترسم.حالا که رودخونه رو رد کردیم بذارم پایین.
با بدجنسی گفت
_نمیشه.
_زده به سرت؟میخوای در بزنی در و باز کنن زشته آرمین بذارم پایین.
بی پروا چند تقه به در زد و گفت
_زشت نیست میگم زنمه.
سرم و توی گردنش فرو بردم و گفتم
_خدایا الان آبروم میره آرمین تو رو خدا تا در و باز نکردن من و بذار پایین
صدای تیک باز شدن در و شنیدم و پشت بندش صدای آرمین که گفت
_اینجا رو نگاه

10 August 2019 | 09:35