Gap messenger
Download

🍁🍁🍁

#عروس_استاد
#پارت_191


نمیدونستم کجا داره میره و حس کنجکاوی داشت قلقلکم میداد عجیب ، اما میدونستم آرمین تا خودش نخواد اصلا به حرف نمیاد ک کجا داره من و میبره ، از اونجایی که کل دیشب رو با بدبختی صبح کردم تا رسیدن به مقصد چشمهام رو بستم تا کمی استراحت کنم.
* * * *

_هانا
با شنیدن صدای آرمین کنار گوشم آروم چشمهام رو باز کردم و گیج خواب گفتم
_هوم
_بیدار شو رسیدیم
با شنیدن این حرفش هوشیار شدم گیج نگاهی به اطراف انداختم...هوا گرگ و میش شده بود.
متعجب نگاهی به جنگل انداختم و گفتم
_اینجا دیگه کجاست؟
سرش و خاروند و گفت
_اومدم میونبر بزنم راه و گم کردم نقشه ی لعنتی هم گند زد به تصوراتم راه و اشتباه نشون داد.
حیرت زده نشستم و گفتم
_خوب الان راه و پیدا کن با جی پی اس
نفسش و فوت کرد و گفت
_آنتن پرید.
چشمام گرد شد و گفتم
_خوب یه مسیری و برو تا...
وسط حرفم پرید و گفت
_ماشینم خاموش کرد
با دهن باز مونده نگاهش کردم و گفتم
_یعنی چی؟
_یعنی همین گشنم بود تو هم که مثل خرس خوابیدی
ناباور گفتم
_الان چی کار کنیم؟آرمین اینجا جنگله هوا رو به تاریکی... تو... وای... می‌میریم... داداشم...
خونسرد گفت
_شلوغش نکن اونی که باید شلوغش کنه منم که واس خاطر تو هنو مستی دیشب از سرم نپریده و هیچی نریختم تو خندق بلام.کلی نقشه ریختم زودتر برسیم به تلافی امروز چند ساعتی لختت کنم ببین چی شد!!!
چشم غره ای بهش رفتم و گفتم
_اصلا کجا میخواستی من و ببری؟
_رشــت
_رشت؟باورم نمیشه حالا چیکار کنیم؟ گیر کردیم اینجا حالیته؟
صندلی شو خوابوند و گفت
_آره حالیمه من می‌خوابم تا گشنگی یادم بره تو هم خودتو با یه چی سرگرم کن الان شب میشه تا صبح الافیم اینجا

10 August 2019 | 09:35