Gap messenger
Download

روزي انوشـیروان بر بزرگ مهر خشم گرفت و او را در خـانه اي تاریک به زنـدان انـداخت و دسـتور داد او را به زنجیر کننـد.

روزگاري به چنین حالی ماند.
آن گاه کسـی را نزد او فرسـتاد تا از حالش بپرسد. فرستاده، او را قوي دل و آرام یافت. آن گاه به او گفتند:
چگونه است که در این حالت سختی و تنگی، تو را چنین فارغ (آسوده) می بینیم؟
گفت: شش آمیزه را به هم درآمیخته
و خمیر کرده و به کار داشته ام.
چنین است که به این حال مانده ام که می بینید.

گفتند: از این آمیزه ها براي ما هم بگو تا به هنگام گرفتاري به کار بریم. گفت:
آمیزه نخستین،
اطمینان به خـداي عزیز و بزرگ است.
دوم اینکه آنچه مقدر(تقدیر شده) است، همان خواهد شد.
سوم اینکه محنت رسـیده را جز صبر،
بهتر نیست.
چهارم اینکه اگر صبر نکنم، چه کنم؟
ازاین رو، کار را به زاري، بیش تر از این،
بر خود سخت نکنم.
پنجم اینکه از این وضع که در آنم،
بسیار بدتر نیز خواهد بود.
ششم اینکه از این ساعت تا به آن ساعت، گشایشی خواهد بود.

سخن بزرگ مهر را به انوشیروان رساندند. پس او را آزاد کرد و گرامی داشت.


https://rubika.ir/Pinkfong/IGIDHABJIGBJBFE

https://rubika.ir/Pinkfong/IGIDBGBGDCACBFE
https://gap.im/Cartoonito/232

2 May 2024 | 07:19