#خاطره_دخترونهایها
میگفتم و میگفتم
مثل همیشه، همانجا، کنج گوهرشاد
همانطور زل زده به گنبد
داشتم اختلاط میکردم ساده
یک دستهی ده تایی بغضِ زندگی
ردیف میکردم برای آقا
دو زانو بودم روبروی امـ ـام(ع) و
پرچانگی میکردم که خانوادهای
حائل شد بینمان
درست
میانهی فرش فیروزهای حرم نشستند
پسر بچه دو سه ساله که
لب و لوچهاش آویزان بود
دو شکلاتی که
از ته کیفم بیرون آورده بودم را
گذاشتم روی گل قالی
گفتم: بخوری دهنت شیرین میشه
خوش اخلاق میشی
عقب کشید و
در آغوش مادرش
خودش را جمع کرد
...و من در درونم گریه کردم
هم برای خودم که مادرم را ۴۶ روز بود
که ندیده بودمش،
هم برای بچههایی در آن سر دنیا،
که در ثانیهای انفجار، مادرشان را
تا ابد گم کردهاند...
#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف
خاطره دخترونهای گل: مریم، ع. ۱۹ ساله از یزد
ا. قاسمزاده
دخترونه حرم رضوی
┏━ ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ ━┛