بسمربمہدےزهرا ۜ ..'
تمام توانم رو جمع کردم و محکم با دستهام زیر زانوی فردی که کنارم بود زدم...تعادلش رو از دست داد و منم سعی کردم با بیشترین سرعت ممکن بلندشم..چاقویی که توی جیبش پیدا بود و بیرون کشیدم و به سمتش رفتم...با تمام قدرتم چاقو رو تو بازوش فرو کردم..
از درد دادی کشید و با دست دیگهاش چاقو رو به دست گرفت...چاقو رو که به سمت پایین میاورد، دستم رو جلو بردم و سعی کردم تیزیش رو دو دستی نگه دارم...من چاقو رو به سمت بالا فشار میدادم اما اون با یه دستش هم زور بیشتری داشت.....
سلام دوستان
برای خوندن ادامه این رمان هیجانی و اکشن تو کانال زیر عضو بشین و ادامه فصل دوم رمان رویای من رو بخونید.
•••┈✾~~✾┈•••
@Roiayeman
•••┈✾~~✾┈•••