Gap messenger
Download

* به نقل از دوستان شهید

بریده‌ای از کتاب «حبیب لشکر»؛ خاطرات مدافع حرم سردار شهید «سید جلال حبیب‌الله پور» (صفحات 186، 183، 178 و 177)

نویسنده: مصیب معصومیان

انتشارات شهید کاظمی


با بچه‌های صابرین رفته بودیم برای پاکسازی شمال غرب. سید آن روزها فرمانده گروهان بود و من هم جانشینش بودم. از مرز عراق پیاده روی را شروع کردیم و تا ارومیه پیاده رفتیم. ده روز و ده شب را در کوه‌ها خوابیدیم. هشت نفر بودیم. آن شب باران می‌بارید. یک نایلون بزرگ برداشتیم و کشیدیم روی خودمان که از باران در امان بمانیم. صبح که بلند شدم متوجه شدم آقا سید زیر نایلون نیست و داخل کیسه خواب دراز کشیده؛ چون عرض نایلون کم بود، سید رفته بود داخل کیسه خواب که ما راحت‌تر بخوابیم. کیسه خوابش زیر باران کاملاً خیس شده بود. وقتی دیدم چنین کاری کرده، خیلی ناراحت شدم. گفتم: «آقا سید! چرا این کار رو کردی؟» گفت: «آقا محسن! به کسی چیزی نگو. اصلاً فراموشش کن.» حتی نمی‌خواست بچه‌ها متوجه کاری که کرده بود، بشوند.

***

در مأموریت، آخرین نفری بود که غذا می‌خورد. اگر غذا کم می‌آمد، خودش را حذف می‌کرد و لب به غذا نمی‌زد. اولین نفری بود که موقع پذیرایی و احترام گذاشتن، سفره را پهن می‌کرد و برای جمع کردن بلند می‌شد. نه یک جا یا بعضی جاها؛ همه جا اینطوری بود. درمسافرت ها هم از خانواده‌ها پذیرایی می‌کرد. بی ادعا و متواضع بود. وقتی با او حرف می‌زدی، انگار یک نیروی ساده از یک گردان باشد؛ درحالی که جلویت فرمانده محور ایستاده بود و داشت حرف می‌زد. روی خاک زندگی می‌کرد؛ اما آسمانی بود.

***

قرار بود برای مجلس ختم از ساری برویم آمل. سوار مینی بوس شدیم. سید نگاهی کرد و گفت: «حیفه به خاطر ما پنج نفر، یک مینی بوس با بیست صندلی بره آمل و برگرده!»

به راننده گفت: «ما قائم شهر پیاده میشیم.» رفت خانه و ماشین شخص اش را آورد. سوار شدیم و رفتیم آمل که مینی بوس بیت المال مصرف بیهوده نداشته باشد. وقتی برمیگشتیم، ما را دوباره رساند ساری. آن زمان کسی از بچه‌ها ماشین نداشت. ماشین سید هم پراید بود.

***

وقتی می‌خواست اتاق فرماندهی‌اش را آماده کند، اصلاً هزینه‌های عجیب و غریب نکرد. با چند تا از سربازها اتاق را یک رنگ سفید و ساده زدند. نمی‌خواست اتاقی آن‌چنانی آماده کند و هزینهٔ گزافی برای اتاق بتراشد؛ از آن فرماندهان نبود که از توی اتاقش دستور بدهد. همیشه درگیر کار و در میدان بود.*
@Shohada

14 February 2021 | 03:00