Gap messenger
Download
Pinned Message
🍄🌱 ѕᵗʳᵃᶰᵍᵉ ᵗʰᶤᶰᵍѕ 🌱🍄 ᵖᵃʳᵗ① I dont now ...

خـب خـب خـب
چالش شیپ داریم بیاین پیویم و بگین
دخترا: تو ماه ؟ ✨🚶♀
پسرا: .شبه تارمی🚶♀🍄
ایدیم:
@T_a_r_a23

کانالمون:
@Photo_challennge
ـ A

3 May 2024 | 10:37

تب حمایتی

3 May 2024 | 10:34

خآیشو ندارن ولی لفظشو میان .

کپی میکنن حرفآمو حتی فیکآم .

اینا نمیدن وآیب ِ تو رو بهم حاجی .
‌‌
باهاتن تا وقتی لنگ ِ کارشون .

لباس ِ گشادو فآز ِ گنگ ؟‌

ازین پروف و بیوعا میخای باید بگم :
مآیل به جوین ؟
@rohme
@rohme
@rohme

با اومدنت خوشحالمون کن بیب .

3 May 2024 | 10:33

تب حمایت کنینن

3 May 2024 | 09:53

شروعی دوباره ولی قوی تر🫴

خوش اومدی‍ ✨💜


دا‍ن‍‍ل‍ود ‍ت‍و‍ی‍‍ی‍ ‍ک‍ ‍ل‍‍‍ف‍ ‍ن‍د‍ی‍ 🦦💋

آیدی مالک
@ali_z_141

۱k..............✈...............2k

آیدی کانال

@Photo_challennge
#A_Z

3 May 2024 | 09:52

سلامم

2 May 2024 | 09:55

ازادیت بشه پسر ایران 13💔

30 April 2024 | 01:20

یه نفر نیاد؟؟

29 April 2024 | 02:12

از کدوم رمان بیشتر خوشتون میاد؟

1 29 April 2024 | 01:37

ᴅᴏɴ'ᴛ ᴡᴀsᴛᴇ ʏᴏᴜʀ ᴡᴏʀᴅs ᴏɴ ᴛʜᴏsᴇ ᴡʜᴏ ᴅᴇsᴇʀᴠᴇ ʏᴏᴜʀ sɪʟᴇɴᴄᴇ...
حرف هایت را برای کسانی که لیاقتشان سکوت است هدر نده...

✨🌱🍄~JOIN~🍄🌱✨
@Romandepp

28 April 2024 | 12:01

لایکاتون

27 April 2024 | 11:58

· • • • • • • · · ·💖👩🏻🎓💖 · · • • • • • •
#part_308

در حالی که جفت بازوهاشو گرفته بودم، سریع گفتم:
- خوشگلم چیزیت شده؟

- نه فقط این وسایلا برامون خوب نیست.

باشه ای گفتم و بعد اینکه ازش جدا شدیم به سمت ستاره که هی چپ و راست صدام می کرد رفتم.

یعنی خاک رس تو فرق سرم با این بیرون اومدن با خانومم، الان باید بشینم با ستاره جیغ بزنم.

ستاره در حالی که ترن نشون می داد گفت:
- نظرت چیه؟

کله تکون دادم.
- خوبه؛ من با پسرا خیلی از اینا سوار شدم.
برام فرقی نداره که...

ستاره یواش گفت:
- منظورت اکیپتون میگی؟ همون پسر ورزشکاره که اسمش مهراب؟ اره؟

گلویی صاف کردم. در حالی که سعی می کردم خنده ام پنهون کنم گفتم:
- اره ولی انگار تو خیلی تو نخشی کلک!!

در حالی که انگار بهش برخورده بود گفت:
- نه خیرم؛ فقط خیلی کنارت دیده بودمشون توی دانشگاه، کنجکاو شدم.

با شیطنت آهانی گفتم که ستاره سریع در رفت.
وقتی بلیط ها رو تحویل داد باهم به سمت ترن رفتیم.

ترن وایستاده بود و ما می تونستیم بریم بشینیم.
با خنده به عقب اشاره کردم.

- اینجا برای جفت مون بهتره ها!!

ستاره نوچی کرد و به سمت جلو رفت.
- عمرااا؛ من عشق هیجانم، مگه میشه برم اون ته!! من جلو می شینم برادرم.

· • • • • • • · · 💖👩🏻🎓💖 · · • • • • • • ·
@romandepp

27 April 2024 | 11:53

پارت داریممم

27 April 2024 | 11:53

دو عضو دیگه دوتا پارت از رمان جدیدمون میزارم و یه پارت از رمان فیلسوف

1 22 April 2024 | 09:22

· • • • • • • · · ·💖👩🏻🎓💖 · · • • • • • •
#part_307

در حالی که ستاره می خندید گفت:
- وای راشا چقدر طنزی؟ شوخی بود دیگه، مگه نه؟ اره؟

در حالی که دستی لای موهام می کشیدم گفتم:
- نه جدی بودا.

ستاره با دهن باز به ما دوتا نگاه می کرد.
شوکا سریع با ارنج یکی تو شکمم کوبید که سریع خودم جمع و جور کردم.

- نه بابا شوخی بود. فقط ستاره من ترس از ارتفاع دارم و این هیجانی ها زیاد خوب نیصت برام.

ستاره آویزون پاش زمین کوبید.
- آبجی پس من و تو سوار بشیم دیگه!!

شوکا چپ چپ بهم خیره شد که فهمیدم چه گند بزرگی زدم.

حالا باید چطور به این بچه حالی کنیم هیجان برای شوکا سم خالص!!

تا خواستم بازم ستاره بپیچونم که شوکا قاطع گفت:
- راشا تو و ستاره سوار بشین، منم منتظرتون می مونم. یکی و دوتا سوار شدین بعدش بیاین بریم شام بخوریم که من خیلی گشنمه.

باشه ای گفتم که ستاره به دست شوکا چسبید.
- شوکا بدون تو نمیرم. این چیز بازیا چیه، خب توهم بیا دیگه... اصلا بدون تو حال نمیده!!

شوکا سریع دستش از دست ستاره در آورد.
- جون ستاره نمی تونم، خسته راه هنوزم دارم خیلی حالت تهوع دارم، شما برین.

بلیط ها رو دست ستاره دادم و به جلو هلش دادم.

برو وسیله انتخاب کن سوار بشیم.
باشه ای گفت و یکم که فاصله گرفت، شوکا به سمت خودم کشیدم.

· • • • • • • · · 💖👩🏻🎓💖 · · • • • • • • ·
@romandepp

22 April 2024 | 09:22

میگه :
ـ فدای چشمات زندگی بدون تو نداره نشاط ....!..

ـA
@Photo_challennge

22 April 2024 | 12:49

لایکاتون کو؟؟ 🚶♀🫗

21 April 2024 | 08:54

دوتا پارت از رمان قبلیمون

1 21 April 2024 | 12:19

· • • • • • • · · ·💖👩🏻🎓💖 · · • • • • • •
#part_306

بلاخره دستش دور بازوم پیچید که لبخند رضایت بخشی زدم.

- بهم اعتماد کن .

بعدم رو به خواهر زن آتیش پاره ام کردم.
- شما هم می تونی د...

هنوزم حرفم تکمیل نشده بود که خودش از بازوی دیگه ام آویزون شد.

- چشم شوهر خواهر جونم.

نیشخندی زدم.
- وای شوکا نگا آبجیت چه پایه است.
یاد بگیر جون من.

بعدم چشمکی برای شوکا زدم که اخماش توهم کشید.

- جفتتون خل تشریف دارین، پس من یکم محافظ کار باشم برای هممون بهتره.

لبخندی بهش زدم و عین سه قلوه ها رفتیم به سمت شهربازی.
تا داخل شدیم جا واسه سوزن انداختن نبود.

رو به جفتشون گفتم:
- بمونین تا برم بلیط بگیرم.

شوکا باشه ای گفت که با خیال راحت رفتم به سمت باجه بلیط.
یکم زیادی شلوغ بود ولی به هر زحمتی بود نزدیک بیستا بلیط گرفتم.

به سمت دخترا رفتم که دیدم بله باز شوکا داره ستاره یک دل سیر توبیخ می کنه.

- خانومم از این خواهر زن بدبختم بگذر.

· • • • • • • · · 💖👩🏻🎓💖 · · • • • • • • ·
@romandepp

21 April 2024 | 12:19