*
در «#سفینه_البحار» و «#نفس_المهموم» نقل شده است:
روزى #میثم در مجلس «#بنى_اسد» دیداری با #حبیب_بن_مظاهر داشت.
مدتى گفتوگو کردند.
در پایان حبیب گفت: «گویا پیرمرد خربزهفروشى را مىبینم که در راه دوستى خاندان پیامبر (ص)، او را به دار مىآویزند و بر چوبه دار، شکمش را مىدرند.»
میثم هم در پاسخ گفت: «من هم گویا مرد سرخرویى را مىبینم و مىشناسم که براى یارى فرزند دختر پیامبرش قیام مىکند و کشته مىشود و سرش در کوفه گردانده مىشود.»
سپس از هم جدا شدند و رفتند.
اهل مجلس که آن دو را به #دروغ متهم مىکردند.
هنوز متفرق نشده بودند که «#رشید_هجرى» (از یاران #حضرت_امیرالمؤمنین، علی صلوات الله علیه) فرا رسید و سراغ آن دو را گرفت.
گفتند: این جا بودند و شنیدیم که چنین و چنان گفتند.
گفت: «خدا میثم را رحمت کند! فراموش کرد این را هم بگوید که به آن کسی که #سر_بریده حبیب را به کوفه مىآورد، صد درهم بیشتر داده مىشود» و رفت.
آنان گفتند: «این شخص از آن دو هم دروغگوتر است.»
روزهایى چند نگذشت که تمام ماجرا معلوم شد.
سفینه البحار، ج۱، ص۲۰۵؛ نفس المهموم، ص۶۰
ایتا
https://eitaa.com/qurankhan
سروش
http://sapp.ir/qurankhan
بله
https://ble.ir/qurankhan
گپ
https://gap.im/qurankhan
تلگرام
https://t.me/qurankhan
اینستاگرام
https://www.instagram.com/qurankhan2
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/EL5AtDWfoz8DgIhdZsZgXQ