Gap messenger
Download

موضوعاتی جذاب و واقعی برای فیلم ساختن و کتاب نوشتن

محمد تورانی، طلبه‌ و پاسدار اهل یکی از روستاهای شهرستان ساری بود. توانایی رزمی، قدرت استدلال و نفوذ کلام، رفتار محبت‌آمیز و... محبتش را در دل همه می‌گستراند. معلومات و فن بیانش آن‌قدری بود که مغزهای متفکر منافقین هم از رودررویی و مناظره با او طفره بروند. با توجه به هم‌مرز بودن مازندران با شوروی سابق و همجواری با پایتخت، نفوذ گروهک‌های چپ هر روز گسترده‌تر از قبل می‌شد. جنگل‌ها و کوهستان‌های استان به مأمنی برای مارکسیست‌ها و چریک‌ها و منافقین و... تبدیل شده بود. سپاه هم در آن زمان نیرویی تازه‌تأسیس و کم‌تجربه بود. هر روز ترور، هر روز انحراف و فریب تعدادی از جوانان بر دغدغه‌های نیروهای انقلاب می‌افزود.

محمد تورانی اما به مرور تغییر عقیده داد و هر بار به نقد و نفی بعضی از شخصیت‌های محوری انقلاب می‌پرداخت. همرزمانش به او مشکوک شدند، منافقش خواندند و کمی بغد او را از سپاه اخراج کردند. خبر آمد محمد عضو کادر مرکزی منافقین در مازندران شده و کتب ایدئولوژیک آن‌ها را تدریس می‌کند. چندبار دستگیرش کردند، کتکش زدند و خلاصه بی‌آبرویش کردند. هرکس او را می‌شناخت، بد و بیراه نثارش می‌کرد. حتی همسرش حاضر به دیدار او نبود و می‌خواست طلاق بگیرد!

مدتی بعد در جریان یکی از درگیری‌های سپاه با منافقین در جنگل آمل، مشخص شد که محمد نفوذی سپاه بوده و با هماهنگی شهید طوسی – فرمانده وقت اطلاعات سپاه استان – با اتکا به توانایی‌های فردی خود تا عمق منافقین نفوذ کرده است. او در مهر ۱۳۶۰ با انجام موفقیت‌آمیز مأموریت‌هایش به سپاه باز می‌گردد و دوباره لباس پرافتخار سبز را می‌پوشد و دوستانش را شرمنده می‌کند. محمد یک ماه بعد در درگیری توسط منافقین دستگیر شد و دیگر خبری از او به دست نیامد. مدت‌ها بعد با اعترافات منافقین مهاجم به آمل مشخص شد در حالی که او مجروح شده بود، پوستش را زنده زنده کندند و بدنش را به آتش کشیدند. چند استخوان از او به دست آمد و جنازه ۲ کیلویی این شهید باشکوه تشییع شد.
او با اهدای آبرو و جانش، امنیت را به شمال کشور بازگرداند.

بر اساس فاش‌نیوز و وبلاگ اشک و آتش: خاطره‌ای از ماه‌نامه حاشیه، شماره ۶، ص۶۵

http://www.PavaraQi.ir | @PavaraQi
تازه بمانید:
👉 http://ble.im/join/NzBiYmQwYT

11 March 2019 | 06:55