کیفیت ولادت حضرت بقیةالله الاعظم ارواحنا فداه...
حکیمه خاتون، دختر امام جواد عليهالسلام میگوید: «امام حسن عسکری علیهالسلام مرا خواست و فرمود: «ای عمه! امشب نیمه شعبان است، نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده، کسی را به وجود میآورد که حجت او در روی زمین خواهد بود. »
عرض کردم: «مادر این نوزاد مبارک کیست؟» فرمود: «نرجس» گفتم: «فدایت گردم! به خدا قسم اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست» فرمود: «همین است که میگویم»
وقتی به خانه آن حضرت آمدم، سلام کرده نشستم. نرجس خاتون آمد، کفش از پایم درآورد و به من گفت: «ای بانوی من! روزت را چگونه سپری کردی؟» گفتم: «بانوی من و خاندان ما تویی!» گفت: «نه! من کجا و این مقام بزرگ کجا؟» گفتم: «دختر جان! امشب خداوند پسری به تو موهبت میکند که سرور دو جهان خواهد بود»
چون این سخن را شنید، با کمال حجب و حیا نشست. سپس وقتی نماز عشا را خواندم، افطار کردم و خوابیدم. سحرگاه برای ادای نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم که نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست! پس از تعقیب نماز دوباره به پهلو خوابیدم، اما چند لحظه بعد با اضطراب بیدار شدم و دیدم که نرجس خوابیده است. سپس نرجس بلند شد، نماز خواند و دوباره خوابید.
اندک اندک داشتم درباره وعده امام تردید میکردم که ناگهان حضرت از جایی که تشریف داشتند، با صدای بلند مرا صدا زده و فرمود: «ای عمه! عجله مکن که وقت نزدیک است!» چون صدای امام را شنیدم شروع به خواندن سوره «الم سجده» و «یس» کردم. در همین موقع نرجس با حال مضطرب از خواب برخاست.
من به وی نزدیک شدم و گفتم: «نام خدا بر تو مستولی باد!» سپس از او پرسیدم: «آیا چیزی احساس میکنی؟» گفت: «آری ای عمه!» گفتم: «ناراحت مباش و دل قوی بدار. این همان مژده ای است که به تو دادم» سپس سستی خواب مرا فرا گرفت و او در همین حین فرزندش را به دنیا آورد.
اندکی بعد وقتی احساس کردم که کودک متولد شده، برخاستم. هنگامی که لباس را از روی او برداشتم، دیدم که با اعضای هفتگانه، روی زمین خدا را سجده میکند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم و دیدم که بر عکس نوزادان دیگر، از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است!
در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام صدا زد: «عمه جان! فرزندم را نزد من بیاور!» چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم، امام دستش را زیر رانها و پشت بچه قرار داد، پاهای او را به