خلاصهٔ مفصلتر کتاب در حد دو بند
خلاصهٔ برخی از مجموعهٔ ۳۸ داستان کتاب که با زبانی طنز و عامیانه نوشته شده است از این قرار است:
عاشق کتاب:در نخستین داستان کتاب، مجید مجذوب داستان چند برگ کاغذی میشود که بقال سرکوچه تنباکو را توی آن پیچیده و به او داده است. مجید دنبال کتاب میگردد و علاقهمند به نوشتن میشود. همین امر را مرادی کرمانی بهانهٔ ادامه کتاب میکند و گویی مجید به این دلیل این کتاب را نوشته است.
آرزوها: مجید همیشه سربه زیر راه میرود. برخی فکر میکنند برای مشکل بینایی این کار را میکند و برخی هم فکر میکنند برای خجالتی بودن اوست. اما وقتی یک بار به اسبی برخورد میکند دلیل اصلی سربهزیر بودن خودش را به بیبی میگوید. یک بار که سرش پاین بوده پولی پیدا میکند و با آن کباب میخرد، در نتیجه هنوز هم سرش را پایین میگیرد تا پول پیدا کند.
انشانویس: مجید بیان میکند که انشایش از میان درسهایش خوب است برای همین به راه درآمدی از این راه فکر میکند. درنتیجه برای بچههای کلاس و همسایه انشا مینویسد. اما مشکل از جایی شروع میشود که مجید در یک شب قرار است سهتا انشا بنویسد و خاطرخواه هم پیدا میکند.
سفرنامه: در این داستان مجید همراه با بیبی به عیادت زن اکبر آقا میرود. اکبر آقا که راننده کامیون است از سفر بندرعباس برای آنها میگوید و به مجید پیشنهاد میدهد که با او فردا به اصفهان برود. مجید هم به بیبی اصرار میکند تا نهایتاً راضی میشود که مجید با کامیون اکبرآقا به اصفهان برود.
تسبیح: در این داستان مجید که جدول ضرب را یاد نمیگیرد فکر میکند یاد گرفتن جدول ضرب منوط به داشتن تسبیحی مثل تسبیح معلم اوست. معلم هر بار که از مجید جدول ضرب را میپرسد از این تسبیح استفاده میکند. مجید هم به بیبی اصرار میکند تا تسبیحی مثل تسبیح معلماش داشته باشد.
خواب نما: هرمحلهای آبکش مخصوص خودش را داشت. در محله مجید و بیبی عباس آقا آبکش محله بود. عباس آقا خیلی وقتها به بیبی کمک میکرد. نهایتا یکروز عباس آقا به رحمت خدا میرود. بیبی هم بسیار ناراحت میشود. یک شب مجید خواب عباس آقا را می بیند همراه با بیبی که چادر سفید پوشیده است.
طلبکار: قرار میشود بیبی برای خانه مهمان خانه درست کند. در نتیجه علی خشتمال میآید تا مهمان خانه را بسازد. مجید هم مجبور می شود به او کمک کند اما از او می خواهد تا به او هم پول بدهد. اول علی خشت مال راضی نمی شود اما نهایتاً قبول می کند که پول به او بدهد. مجید برای گرفتن این پول به دردسر میافتد.
ناظم: معلم کلاس دیگر نمیآید. ناظم هم تصمیم میگیرد به جای معلم سر کلاس بماند در نتیجه که به بچه ها میگوید درباره اینکه چه کسی بیشتر به مردم خدمت میکند انشا بنویسند. مجید مرده شور را انتخاب میکند که البته خیلی به مذاق ناظم خوش نمیآید.
شهرت: مجید چند وقتی است که شعرها و عکسش را به مجله های مختلف میفرستد تا