Gap messenger
Download

📖 داستان مهدوی

💠آخرین لحظات و آغازین ساعات

ابو الادیان، خادم امام حسن عسکرى علیه السلام ، می‌گوید:من نامه‏ هاى حضرتش را به شهرها می‌بردم. در بیماری‌ای که به وفاتش منجر شد
به خدمتش رسیدم. نامه ‏هایى نوشت و فرمود: «این‌ها را گرفته و به این شهرها برو. سفرت پانزده روز به طول می‌انجامد. چون روز آخر وارد سامره شدی، صداى شیون را از خانه من می‌شنوى و خواهى دید که مرا غسل می‌دهند.»
گفتم: «آقا! بعد از رحلت شما چه کسى جانشین شما خواهد بود؟» فرمود: «آن کس که پاسخ نامه ‏هاى مرا از تو طلب کند.» گفتم: «بیشتر توضیح دهید.» فرمود: «آن کس که بر من نماز می‌گزارد.» گفتم: «بیشتر بفرمایید.» گفت: «هر کس خبر داد که در انبان چیست، او قائم و جانشین من است.» در اینجا هیبت آقا مرا گرفت که سؤال کنم در انبان چیست.
بدین گونه نامه‏ ها را برداشتم و به شهرهایی که فرموده بود بردم و جواب‌هاى آنها را گرفتم. روز پانزدهم وارد سامره شدم و همان‌طور که فرموده بود، دیدم صداى شیون و ناله از خانه حضرت بلند است و....

لینک مطلب (متن کامل داستان)👇
🌐 http://goo.gl/UxPh32

#⃣ #ادبیات_مهدوی
#⃣ #داستان_مهدوی

✅ منجی مدیا
🆔 @monjimedia_ir

21 February 2019 | 12:07