بعد از ان وقتی ۷ ساله بود دیدمش. زمستانِ سردی بود، پسر بچه حالا تبدیل به نوجوان شده بود و هر چند بد اخم تر و نامهربانتر. ماهیِکوچکشان توی حوض افتاده بود و اخموی قصه نظاره گر بود،ماهی قرمز را وقتی به خشکی رساندم صورتش به کبودی میزد و تقلا میکرد نفس بکشد.فهمیدیم او مثل ماهی های قرمزِ حوض های دیگر نیست.