Gap messenger
Download

#عــشـق_دَر_بَ‍‌ن‍‌د_انـتـقـام ♥⚡️
#فصل_اول ✍🏻
🔖 #پــــارت ۳۲۵

.حالت تهوع امونم رو بریده بود
تو دلم آشوب بود، ترس از دست دادن یک عضو دیگه از
خانوادم، ترس از دست دادن رفیقم، ترس از تکرار صحنه های
.گذشته، همه و همه باعث شده بود دل تو دلم نباشه
از نگرانی و استرس زیاد مسیر یک ساعته رو تو نیم ساعت طی
.کردم
.ماشینو جلوی ویال نگه داشتم و پیاده شدم
.بدون این که قفلش کنم به سمت ویال دویدم
برقارو روشن کردم
دیاکو؟ دیاکو؟ -
.پله هارو رفتم باال، در اتاق خوابو باز کردم
.اونجا هم نبود
از اتاق اومدم بیرون. گوشیمو از جیبم در آوردم و شمارشو
.گرفتم. جواب نداد
.کلافه اومدم بیرون و دوباره شمارشو گرفتم
.صدای ضعیف زنگ گوشی از سمت چپم به گوشم رسید
.سریع رفتم اونجا صدای از اصطبل بود
.اسلحه رو از پشتم در آوردم و آروم درو باز کردم
.بوی تند و شدیدی باعث شد برم عقب
.جلوی دماغمو گرفتم و با دقت به اطراف نگاه کردم
.هیچکس نبود
به سمت ته اصطبل رفتم دیاکو نشسته بود رو زمین و سرشو
.تکیه داده بود پشت
با عجله رفتم سمتش
دیاکو؟ -
سرشو بین دستام گرفتم و تکون دادم
دیاکو؟ حالت خوبه؟ -
بی حال چشماشو باز کرد
خوبم
.دستشو برد پشت سرش و آروم مالید
.صورتش از درد درهم شد
.سرشو چرخوندم و دقیق نگاه کردم
.پشت سرش اندازه کف دست شکافته شده بود
سرت چرا زخمه؟ -
.سعی کرد بلند شه
.داشتم اینجارو میگشتم که یکی با چوب زد پشت سرم -
.نفسم عمیق و سنگین از سینم خارج شد
.بلند شو بریم اینجا امن نیست -
دستمو گرفت و مانع بلند شدنم شد
.یه چیزایی پیدا کردم -
متعجب نگاهش کردم
چی؟ -
به پشت سرم اشاره کرد

#ňєɢѧя★⃟🌿

16 March 2022 | 11:02