Gap messenger
Download

فُطرسم، با خاطره‌ای از روز تولد «او»
بسم الله الرحمن الرحیم

خسته؟! شوخی می‌کنی! هر بار سلامی از لبی می‌تراود برای محبوبِ من، چنان مشتاق به سویش می‌شتابم که سلام را هنوز به هوا نرسیده، از لبش می‌چینم. با من از خستگی سخن نگو. شلوغی و همهمۀ اطراف را می‌بینی؟ باید ازدحام ملائک در روز میلاد «او» را می‌دیدی. چنان همهمه‌ای در عالم بود که گمان کردم قیامت شده. خوشحال شدم. خبرِ رسیدنِ قیامت برای من که هفتصد سال در تنهایی و غربت، رها شده بودم، بهترین خبر بود. برای من که عذاب دنیا را به عذاب آخرت ترجیح داده بودم، رسیدنِ قیامت پایان مجازات را وعده می‌داد و چه خبری برایم شعف‌آمیزتر از رسیدن قیامت؟! تو نمی‌فهمی دورافتادن از فردوس برای ملکی شکسته‌بال چه حالی دارد! من از حاملان عرش بودم… هرچند افتادنم در این دیرِ خراب‌آباد جزای نافرمانی‌ام بود. بگذریم… این تلخی‌ها را رها کن، شیرینیِ ماجرا مانده. داشتم از وقایع آن روز می‌گفتم. صدای بال هزاران ملک همهمه‌ای عجیب در عالم به پا کرده بود و جبرئیل در صدر آن‌ها. نوری در دلم روشن شد.

اشتباه می‌کردم؛ قیامت نبود. جبرئیل خبر دیگری داشت؛ رسولِ آخرین را فرزندی کرامت شده بود و ملائک به تهنیت به محضرش هبوط می‌کردند. تمام شجاعتم را جمع کردم و از جبرئیل خواستم مرا هم با خود ببرد تا به دعای رسولِ خاتم، پروردگار نیز از من بگذرد. رفتم؛ مشتاق و پریشان. رسولی که شنیده بودم «طبیبٌ دوارٌ بطبه» است، نسخه داد که خود را به قنداقۀ نورانی «او» بزنم. باور می‌کنی؟ قنداقه‌اش بال‌هایم را رویاند؛ درخشان و عظیم. پرواز کردم و با رسولِ آخرین عهد بستم که هرکس سلامی به حسینش بگوید، سلام را به «او» برسانم.

با من از خستگی سخن نگو. من غبطۀ هزاران ملکم؛ غبطۀ نسیم صبا، پیک حبیبم. گوش کن، وقت رفتن است…

صلی‌الله علیک یا اباعبدالله

به قلم ب.ه. اشرف‌پور

📣 پایان رسانش نباشید...

📚 مجموعه پژوهشی هنر ولایی
🆔 @honarevelaee
بله http://hvsl.ir/bale | گپ http://hvsl.ir/gap | تارنما http://honarevelaee.ir
آپارات http://hvsl.ir/aparat | اینستاگرام http://hvsl.ir/insta

4 August 2022 | 01:42