@patogehdostaneh0
پاتوق دوستانه
@patogehdostaneh0
پاتوق دوستانه
فالوورای پسره هی داره میره بالا !
کامنتاش!
لایکاش!
هزار تا فن پیج زدن واسش!
یکم دیگ اونم میره استانبول میگ هلوو حضرات هلووو:)
تو نظر سنجی شرکت کنید ببینم کیو بزنم؟!:)
این کفشم خیلی محکمه ، همون کفشیه ک باش کوبیدم تو صورت دختره!^^
از پیج زیر گرفتم:)))
نکنید توروخدا..بیشرفارو فالوو نکنید :)
ریپورت کنید:)
#MaHla
#عانابل
https://gap.im/patogehdostaneh0
پاتوق دوستانه
خيلـي از اونايـي كه بودن ، ديگه نيستـن...
چون ديگه اونايي نيسـتن كه بودن....
#ڌڂۍ_ڋلــــــــــ_ۺڪڛټع
?? ﺍٌﺣٌﺴٌٌﺎﺳٌٌﺎﺕٌ ﺗٌﻌٌﻄٌﯿٌٌﻠـ ــ ـ ـــ ـ
ﺑٌﻮٌﺱٌ ﻣٌﻮٌﺳٌٌﻢ ﻧٌﺪٌﺍٌﺭٌﯾﻤٌـ ــ ـ ـــ ـ
ﺷٌٌﺎﯾٌﺪٌ ﻭٌﺍٌﺱٌ ﻫٌﻤٌﯿﻨٌﻪٌ ﮐٌﻬٌـ ــ ـ ـــ ـ
ﺩٌﻭٌﺱٌ ﻣٌﻮٌﺳٌﻢٌ ﻧٌٌﺪﺍٌﺭٌﯾٌﻤٌـ ــ ـ ــ #ڌڂۍ_ڋلــــــــــ_ۺڪڛټع @roya098
باز می پرسی: چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟(:
" تو " دلت را جای من بگذار، شاعر می شود
https://gap.im/D3TDRM
عه مدیر کانال دیل زده
میگم چر متروکس
دیگه کسی برام متفاوت نیست
@Faz_Sangin1
+نرو من دوست دارم
_میرم خب منم دوسش دارم=) #Roya
فنچا کتک میخورن و گولاخا خوشحال
پتروسا زیاد میشن و سوراخا گشاد
•| @mmrza_shayea |•
خیلي خب حرفي ني!(:
چون عَ بچگي عَ حرف زدن ترصیدیم
یِ روزی دخترِ کوچیکم لج کرد که ببرمش پارک...ولی با اینکه خیلی خسته بودم بلند شدم حاظر شدم مامانش(همسرم)دخترمو آماده کرد....من و دخترم رفتیم پارک...دخترم تا وسیله هایِ پارکو دید چشاش برقِ خاصی زد...دوید سمتِ وسایل بازی...منم دنبالش رفتم...رفت و سوارِ تاب شد..منم از پشت آروم آروم اونو تاب میدادم...دخترم مثلِ خودم بود ...پوستی گندمي داشت با مو و چشم و ابرویِ مشکی...موهای حالت دار و خیلی خوشگل و براق...همینطور که داشتم دخترمو تاب میدادم یِ دفعه دیدم پسری اومد و تو صفِ تاب وایساد تا نوبتش بشه...خیره شدم به پسره...قیافش منو یادِ اون انداخت...دختری که سالها پیش زندگیشو نابود کردم بخاطرِ حرف هایی که مردم پشتِ سرش میزدن...با اینکه میشناختمش ولی تهتِ تأثیرِ حرف هایِ مردم و اطرافیانم قرار گرفتم و زندگیشو به جهنم تبدیل کردم...زندگیِ اون دخترو تباه کردم...دوباره به پسره توجه کردم...درست مثلِ اون بود...چشایِ معمولي و مشكي داشت با موهایِ فرفري و قهوه اي و پوستی سفید...یه دفعه چشمم به زنی افتاد که مادرِ پسره بود...خودش بود:))))
درست حدس زده بودم اون پسره...پسرِ اون دختری بود که روحش رو کشتم...خیلی شکسته شده بود...موهایِ فِرِش سفید شده بودن...پوستش شل شده بود و زير چشماش گود رفته بود...مادرع پسره سرشو بالا اورد و منو دید...اشک تو چشاش حلقه زد...منم با یه دنیا پشیمونی و شرمساری رو به روی کسی وایساده بودم که با بچه بازیم زندگیشو تباه کرده بودم..یه آهی کشید و دست پسرشو گرفت و از اونجا داشت قدم ب قدم دورتر میشد..خیلی دور نشده بودن که پسره کوچیکش برگشت و برایِ دخترم دستی تکون داد..به دخترم نگاه کردم...اونم با لبخند دستی واسش تکون داد...برایِ یه لحظع چنان ترسی ب جونم افتاد که دست و پام میلرزیدن...سالها با اون ترس زندگی کردم..امروز دخترم ۱۸سالش میشد...اون از وقتی ۱۴ساله شد همیشه غمگین بود و افسرده...درست روزِ تولدِ ۱۸ سالگیش خودش رو از بالکنِ خونه مون پرت کردن پایین....نمیتونستم نفس بکشم...رفتم نامه ای رو که تو اتاقش رویِ میزش گذاشته بودو خوندم...نوشته بود اون منو نخواست..بعد از چندین سال بازی با من رفت و با یکی دیگه ازدواج کرد...یادِ خودم افتادم که چطوری دلِ اون دخترِ مو فر فري رو همینجوری شکستم اما اون دختر با این درد زندگی کرد...دستام میلرزید...بلند بلند عربده میکشیدم...اخرِ نامه ی دخترم نوشته بود دوستت دارم پسرکِ مو فرفري...همون موقع بود که دیگه زمین و زمان رو سرم میچرخید...دخترِ من تقاصِ کارهایِ منو داد...کارایی رو که سرِ یه دخترِ بیچاره دراوردم و اونو ول کردم
(متن عز شادی خانوم)
(تیمارصتان ابی)
•|MaHla|•
امشب
باز به یادت…
تُف تو ذاتِت/" #Roya
هی یارو…
فک میکنی خیلی زرنگی که هرروز با یه نفری؟
اشتباه نکن!
زرنگ “استکانه”که از همه لب گرفته
زرنگ “افتابه ی”که مال همه رو دیده
زرنگ “پتو ی”مه رو همه خوابیده
زرنگ “سماوره” که دست به کمرمیشه تو میخوری
پس اینقدر افه نیا #Roya
عاقا شرمنده حال ندارم اسممو زیر متنا بنویسم خوشکلشون کنم براتون:|
#مهلا_عسدم
بعضیا هستن که میخوان باعث تنوع شن…………… منتها وارد نیستن باعث تهوع میشن.. #Roya
بچه ها درسته یکم خنگمدرسته چرت و پرت زیاد میگمدرسته حرفام ربطی ب موضوع بحثا ندارهدرسته ک هی میرینم بتوندرسته ک وحشیمولی شما دوسم داشته باشین:|
•| MaHla |•
و خدایم کافیست..!
رو مخ من با تیتراژ نروع!
تو مهلارو میشناسی؟
بازی باش نکن
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﻪ بعضی ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺩﻟﭽﺴﺐ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ . . . #Roya