#داستان_شب ⭐️
داستان آموزنده جزیره سبز و گاو
برگرفتە از مثنوی معنوی
جزیره سرسبز و پر علف است که در آن گاوی خوش خوراک زندگی میکند. هر روز از صبح تا شب علف صحرا را میخورد و چاق و فربه میشود. هنگام شب که به استراحت مشغول است یکسره در غم فرداست.آیا فردا چیزی برای خوردن پیدا خواهم کرد؟ او از این غصه تا صبح رنج میبرد و نمیخوابد و مثل موی لاغر و باریک میشود.
صبح صحرا سبز و خُرِّم است. علفها بلند شده و تا کمر گاو میرسند. دوباره گاو با اشتها به چریدن مشغول میشود و تا شب میچرد و چاق و فربه میشود. باز شبانگاه از ترس اینکه فردا علف برای خوردن پیدا میکند یا نه؟ لاغر و باریک میشود. سالیان سال است که کار گاو همین است اما او هیچ وقت با خود فکر نکرده که من سالهاست از این علفزار میخورم و علف همیشه هست و تمام نمیشود، پس چرا باید غمناک باشم؟
*تفسیر داستان: گاو، رمزِ نفسِ زیاده طلبِ انسان است و صحرا هم این دنیاست.
#جزیرهی_سبز_و_گاو_غمگین
مثنوی معنوی
دفتر پنجم
#گلنازتقوایی
http://dastannevis.com
خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر :
عادت اول:
کنشگر باشید. کنشگرایی به این معنا است که همواره به کاری فکر کنید که از دستتان برمیآید و روی آن کنترل دارید. در اینجا نویسنده از دایره نگرانیها و دایره تاثیرگذاری حرف میزند. وقتی نگرانیها را لیست میکنیم، مسالههای زیادی وجود دارند که در کنترل ما نیستند. ما باید مسائلی را شناسایی کنیم که میتوانیم در قبال آنها کاری بکنیم.
عادت دوم:
پایان هر کاری را قبل از آغاز آن در نظر بگیرید. مراسم خاکسپاری خود را مجسم کنید. ببینید دوست دارید افراد مختلف در مورد شما چه بگویند. حالا به امروز نگاه کنید و ببینید آیا کارهایی که میکنید در راستای آن حرفهاست.
عادت سوم:
کارهایتان را الویتبندی کنید. مهمترین چیزها را در اول کار در نظر بگیرید. کارگزار ارزشهایتان باشید و نه کارگزار آن آرزوها و انگیزههای آنی که در هر لحظه دارید.
عادت چهارم:
برنده-برنده تکنیک نیست، بلکه فلسفه تعاملات انسانی است. این فکر درست نیست که برای بردن شما باید کسی بازنده باشد. بنابراین به کمک کردن به دیگران هم فکر کنید.
عادت پنجم:
مهمترین اصل در رابطهها این است که اول باید دنبال درککردن باشید و بعد درکشدن.
عادت ششم:
همواره این اصل را در نظر بگیرید که مجموع از جمع اجزا بزرگتر است. بنابراین همواره دنبال فرصتی برای همکاری و جذب همکار باشید.
عادت هفتم:
برای تیز کردن اره وقت بگذارید. این عادت دیگر عادتها را ممکن میکند.
http://dastannevis.com
برای نوشتن رویاهای خود، بهتر است که از چند مرحله ساده پیروی کنید:
بنویسید: در ابتدا، بهتر است که همهی رویاهایی که در ذهن دارید را بنویسید. سعی کنید تمام جزئیات و ایدههایی که در ذهنتان هستند را به صورت کامل بنویسید.
تفکر دربارهی رویاهایتان: بعد از مرحله نخست، فکر کنید که هر یک از این رویاها چگونه قابل دستیابی هستند؟ چقدر زمان و انرژی برای رسیدن به آنها نیاز است؟ آیا این رویا با ارزش شماست و واقعاً مهم است؟
برچسبها: حالا به هر رویایی که قصد دارید دنبال کنید یک برچسب (label) اختصاص دهید. برای مثال، رویاهایی که برای شغل و کار آیندهی خود دارید، را با برچسب "شغل" یا "کار" بنویسید. همینطور رویاهایی در مورد خانواده، سفر، سلامتی، ورزش و غیره نیز با برچسبهای مناسب شناسایی کنید.
اولویتبندی: حالا بهتر است که رویاهای خود را بر اساس اولویت و اهمیت آنها دسته بندی کنید. اگر تعداد رویاهایی که دارید بسیار زیاد است، میتوانید آنها را بر اساس اولویتهای فصلی، سالیانه یا پنج ساله دسته بندی کنید.
قدم به قدم: بعد از اینکه رویاهای خود را دسته بندی کردید، باید برای هر دسته یک راهبرد عملی و قدم به قدم برای دستیابی به آنهایی که برایتان مهم هستند تعیین کنید. این راهبرد ممکن است شامل تعیین اهداف کوتاه مدت، وسایل و منابع مورد نیاز، برنامهریزی زمانی و افزایش دانش و تواناییهای شخصی شما باشد.
با پیروی از این گامها، میتوانید رویاهای خود را به روی کاغذ بیاورید و قدمهای لازم برای دستیابی به آنها را بردارید.
http://dastannevis.com
باید ایمان بیاوریم
به عطر چای و دارچین
و صدای پایی که در خانه میپیچد
زندگی همین بودن های کوچک است🫖☕️
http://dastannevis.com
برای نویسنده شدن آیا احتیاج به مربی داریم؟
داشتن مربی نباید به عنوان چیزی مورد نیاز در نظر گرفته شود، ولی میتواند به شما کمک کند تا در مسیر نویسندگی خود بهتر و سریعتر پیشروی کنید. برای نویسندگی احتیاج به مربی خاصی نیست ولی داشتن یک مربی میتواند به شما کمک کند تا به راهنمایی های با ارزشی دست پیدا کنید و در عین حال از خطاهایی که احتمالاً در طول مسیر انجام میدهید، جلوگیری کنید.
مثلاً یک مربی میتواند به شما کمک کند تا فرآیند نوشتن را بهبود بخشید، سبک نوشتاری را بهتر کنید، بازخورد بهتری برای محتوای خود دریافت کنید و به معرفی ناشران مختلف برای منتشر کردن آثار خود بپردازید.
در کل، داشتن مربی نباید به عنوان چیزی مورد نیاز در نظر گرفته شود، ولی میتواند به شما کمک کند تا در مسیر نویسندگی خود بهتر و سریعتر پیشروی کنید.
داشتن پول بیشتر ممکن است به نویسنده کمک کند تا در زمان بیشتری به خود و خلق آثار بپردازد، اما به تنهایی عامل موفقیت نیست. برای نویسنده حرفه ای شدن، نیاز به تلاش، تمرین و تجربه دارید. به علاوه، مهمترین عامل برای موفقیت در نویسندگی، ایده های جذاب و محتوای با کیفیت است که مخاطبان را به خود جذب می کند. بنابراین، در نهایت داشتن پول بیشتر می تواند به نویسنده کمک کند تا در وسعت بیشتری به کار خود بپردازد، اما مهم تر از همه این است که داشتن ایده های جذاب و محتوای با کیفیت، موفقیت را برای نویسنده می آورد.
http://dastannevis.com
ذهن بسته شده ممکن است به دلیل تنوع کم فعالیتها، فشار و استرس زیاد، عدم جذب انگیزه و انرژی و یا کمبود خلاقیت باشد. برای نجات دادن ذهن خود از بستگی، میتوانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:
۱- تغییر محیط: تغییر محیط و فضای پیرامونی میتواند به شما کمک کند تا از روال عادی خارج شوید و انگیزه مجددی برای انجام کارهای خود پیدا کنید. ممکن است به صورت موقت به دیگر شهرها سفر کنید یا به همان منطقهای که زندگی میکنید، فضای کاری خود را تغییر دهید.
۲- تغییر فعالیت: اگر به یک فعالیت خاص نیز بستگی دارید، میتوانید به یک فعالیت جدید مانند یادگیری یک هنر، ورزش یا فعالیت بدنی دیگر بپردازید. این کار میتواند به شما کمک کند تا نوعی تجدید نظر در خود داشته باشید و انگیزه مجددی را برای کاربردن سرمایههای خود پیدا کنید.
۳- خواب کافی: خواب کافی از ۷ تا ۸ ساعت در شب، ضروری برای حفظ سلامتی و تعادل نورونی است. این کار به شما کمک میکند تا استرس و اضطراب را کاهش دهید و انرژی و تمرکز بیشتر داشته باشید.
۴- تمرینات تمرکز: تمریناتی مانند مدیتیشن و تمرینات تمرکزی میتوانند به شما کمک کنند تا ذهن خود را باز کنید و انگیزه مجددی برای کار کردن به دست آورید.
۵- لذت بردن از فعالیتهای روزمره: همیشه میتوانید در فعالیتهای روزمره که ممکن است برای شما تکراری و کسلکننده باشد، چیزهای جدیدی را اضافه کنید و به دنبال لذت بردن از آن فعالیت بگردید.
۶- در نظر گرفتن فرصتها: همیشه به دنبال فرصتهای جدید و چالشهایی باشید که میتواند به شما کمک کند تا خودتان را تحریک کنید و تجدید نظر در افکار خود داشته باشید.
۷- ایجاد تغییرات کوچک: تغییرات کوچک در زندگی روزمره مانند تغییر شیوه خوابیدن و غذا خوردن.
http://dastannevis.com
نوشتن درباره شخصیتهای داستانی با ویژگیهای جسمی خاص، یکی از مهمترین بخشهای نوشتن داستان است. برای به تصویر کشیدن این شخصیتها، باید از توصیفات دقیق و جزئیاتی استفاده کرد تا خواننده به راحتی بتواند آنها را به یاد بیاورد.
برای شروع، میتوانید با توصیف ویژگیهای جسمی اولیه شخصیت آغاز کنید. به عنوان مثال، قد، شکل صورت، رنگ مو و چشم، وزن و ... . سپس میتوانید به توصیف ویژگیهای جسمی جزئیتر، مثل جزئیات صورت، نوع لباس و تزئینات و همچنین تفاصیل دیگر، مثل رفتار و حرکات شخصیت پرداخته، این کار به خواننده کمک میکند تا شخصیت را به بهترین شکل در ذهن خود تصور کند.
در همه موارد، بهتر است توصیفات جسمی شخصیت با موضوعات دیگر از قبیل رفتار، شخصیت، واکنشها و عواطف آن شخصیت همراه شود. یک شخصیت با ویژگیهای جسمی خاص، نباید فقط از طریق توصیف جسمی به خواننده معرفی شود، بلکه به صورت یک شخصیت سهبعدی با مهارتها، خصوصیات و جزئیات دیگری هم به تصویر کشیده شود.
در نهایت، اگر بخواهید شخصیتی را با ویژگیهای جسمی خاص به خواننده معرفی کنید، باید از توصیفاتی استفاده کنید که به راحتی تصویر آن شخصیت را در ذهن خواننده به ارمغان بیاورد و به یادش بماند.
http://dastannevis.com
حکایت و داستان کوتاه به دو صورت متفاوت نوعی از ادبیات هستند، با این حال تفاوتهای مهمی بین آنها وجود دارد.
حکایت، داستانی کوتاه و شنیدنی است که در آن قصهگویی به کمک شخصیتهایی غیرآدمی به خلاصهای از یک مطلب میپردازد. در حکایتها، شخصیتهایی مثل حیوانات، ماهیها، پرندگان یا جنیها به عنوان نماد و جایگزین آدمیها به کار رفتهاند. هدف از این کار، بیشتر بیان یک پند و عبرت است تا روایت داستان.
اما داستان کوتاه، شامل یک داستان فیکشنال کوتاه است که شخصیتهای آن آدمی هستند و در آن یک داستان با موضوع خاص، با روایت جزئیات و توصیفات دقیق شخصیتها و محیط روایت میشود. داستان کوتاه معمولاً شامل نقطه عطف اصلی و یک پایان مشخص است.
در کل، تفاوت اصلی بین حکایت و داستان کوتاه، در شیوه روایت داستان و محور قصه است. حکایتها برای بیان یک پند و عبرت به کار میروند، در حالی که داستان کوتاه برای بیان داستان و یا یک رویداد خاص به کار میرود.
http://dastannevis.com
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
شنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
http://dastannevis.com
#داستان_شب
⭐️
مرد جوانی کنار "نهر آب" نشسته بود و غمگين و افسرده به سطح آب زل زده بود.
"استادی از آنجا می گذشت."
او را ديد و متوجه "حالت پريشانش" شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را ديد بی اختيار گفت:
عجيب "آشفته ام" و همه چيز زندگی ام به هم ريخته است. به شدت "نيازمند آرامش" هستم و نمی دانم اين آرامش را کجا پيدا کنم؟
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمين را داخل نهر آب انداخت و گفت:
به اين "برگ" نگاه کن وقتی داخل آب
می افتد خود را به جريان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد "سنگی بزرگ" را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت.
سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در "عمق" آن کنار بقيه سنگ ها قرار گرفت.
استاد گفت: اين سنگ را هم که ديدى،
به خاطر سنگینی اش توانست بر نيروی جريان آب "غلبه" کند و در عمق نهر قرار گيرد.
حال تو به من بگو آيا آرامش سنگ را
می خواهی يا آرامش برگ را؟!
مرد جوان مات و متحير به استاد نگاه کرد و گفت:
"اما برگ که آرام نيست."
او با هر "افت و خيز" آب نهر بالا و پائين می رود و الان معلوم نيست کجاست!
لااقل سنگ می داند کجا ايستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جريان دارد اما محکم ايستاده و تکان
نمی خورد.
من آرامش سنگ را "ترجيح" می دهم!
استاد لبخندی زد و گفت:
پس چرا از جريان های مخالف و "ناملايمات" جاری زندگی ات می نالی؟!
اگر آرامش سنگ را برگزيده ای
پس، تاب "ناملايمات" را هم داشته باش و "محکم" هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده.
استاد اين را گفت و بلند شد تا برود.
مرد جوان که "آرام" شده بود نفس عميقی کشيد و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقيقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسيد:
"شما اگر جای من بوديد آرامش سنگ را انتخاب می کرديد يا آرامش برگ را؟!"
استاد لبخندی زد و گفت:
من "تمام زندگی ام" خودم را با اطمينان به "خالق" رودخانه "هستی" و به جريان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور يار دارد از افت و خيزهايش هرگز "دل آشوب" نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم…
*خود را به خدا بسپار و از طوفانهای زندگی هراسی نداشته باش چون خدا کنار تو و مواظب توست.*
─┅─═इई ईइ═─┅─
#گلنازتقوایی
http://dastannevis.com
بدون شک نوآوری در هر کاری که انجام میدهید وجود دارد، از جمله در نوشتن. هر چند که ظاهراً نوشتن ممکن است به نظر برخی افراد به عنوان فعالیتی خلاق نیاید، اما در واقع، نوشتن نیز مانند هر فعالیت خلاقی دیگری، فرصتهای بسیاری برای نوآوری و خلاقیت دارد.
برای مثال، شما میتوانید با استفاده از انواع مختلف از لغات، ساختارهای جملات، ترکیبهای نوشتاری و روشهای سازماندهی اطلاعات، نوشتههایی خلاقانه ایجاد کنید که مخاطبین خود را جذب کنند. همچنین، میتوانید از فرصتهایی مانند استفاده از مثالها، تصاویر، ویدئوها و دیگر رسانهها برای ارائه محتوای خلاق و نوآور استفاده کنید.
http://dastannevis.com
آیا از نویسندگی درامد هم میتوان داشت؟
بله، با نویسندگی میتوانید درآمد کسب کنید. نویسندگی یکی از شغلهایی است که برخی افراد به عنوان شغل اصلی خود انتخاب میکنند و کارآفرینی در زمینه نویسندگی نیز امکان پذیر است. در صورتی که توانایی نوشتن متون متنوع و جذاب را داشته باشید و به علاقهمندی شما برای نوشتن پایبند باشید، میتوانید درآمد خوبی را از طریق فروش کتابهای خود، نوشتن مقالات، ویرایش محتوا و... کسب کنید. البته برای کسب موفقیت در این زمینه نیاز به تلاش، پشتکار و تجربه است.
http://dastannevis.com
#حکایت
حکایت در باب چهار هندو است که در مسجد به نماز می ایستند وقتی صدای موذن برمی آید یکی از آنها با آن که خود در نماز است می گوید: ای موذن بانگ کردی وقت هست.
هندوی دیگر در همان حال به وی می گوید: سخن گفتی و نمازت باطل است
سومی به دومی می گوید: به او طعن نزن که نماز تو هم باطل است.
سپس هندوی چهارم می گوید: خدا را شکر که من مثل شما سه تن سخن نگفتم.
بدین گونه بالاخره نماز هر چهار تن تباه می شود.
دراین حکایت هر کدام از این چهار هندو نمادی هستند از انسانهایی که به عیب خود کور می باشند و به عیب دیگران بینا و آگاه...
چار هندو در یکی مسجد شدند
بهر طاعت راکع و ساجد شدند
« مثنوی معنوی »
« مولوی »
#گلنازتقوایی
http://dastannevis.com
قسمت هایی از کتاب نحسی ستاره های بخت ما
تو در مدتی محدود به من بی نهایتی نامحدود بخشیدی، و من از تو سپاسگزارم.
گفتم: “امم، چیز دیگه ای همراهم نیست.” ” چه بد. الان خیلی تو حس و حال شعرم. چیزی حفظ نیستی؟” با نگرانی شروع کردم: ” بیا روانه شویم، تو و من/ هنگامی که غروب، آسمان را فراگرفته است/ مانند بیماری که بیهوش شده با اتر، روی میزی افتاده است.”
آگوستوس به آرامی گفت: “عاشقتم” گفتم: “آگوستوس.” گفت: “واقعا می گم.” به من خیره شده بود، و می توانستم ببینم که گوشه چشمانش چین خورده بود. ” من عاشقتم، و لذت ساده گفتن حقیقت رو از خودم منع نمی کنم. من عاشقتم، و می دونم که عشق چیزی نیست جز فریادی در پوچی، و به فراموشی سپرده شدن هم اجتناب ناپذیره، و عاقبت همه ما نابودیه و یه روزی خواهد اومد که همه کارهای ما توی این دنیا به خاک برگردونده می شه، و می دونم که خورشید تنها سیاره زمینی رو که داریم در خود خواهد بلعید، و من عاشقتم.” دوباره گفتم: “آگوستوس.” فقط همین را می توانستم بگویم.
اگر دردی وجود نداشت،چگونه میشد لذت ها را درک کرد؟
عشق حقیقی در زمان های سختی پدید می آید.
ستارگان بخت ما نحس نیستند،ایراد برخاسته از خودمان است.
دخترها فکر می کنن که فقط تو مراسم های رسمی اجازه دارن لباس های زیبا بپوشن، اما من خوشم میاد از خانمی که طرز تفکرش تو این مایه ها باشه که: من می خوام برم به ملاقات یه پسری که دچار فروپاشی روحی و عصبی شده، پسری که تازه بینایی اش هم نقص داره، ولی چرا که نه؟ لباس خوشگله ام رو براش می پوشم!
پیدا کردن رفیق خوب سخت است و فراموش کردنش غیر ممکن
دقت کردی که زمین بازی بیمارستان ها همیشه خالیه و هیچکس نیست که توشون بازی کنه؟
http://dastannevis.com