Bite one’s tongue = مانع شدن از صحبت کردن ، کنایه از اینکه زبان را گاز گرفتن
Example:
I had to bite my tongue in order to not tell him that my father has bought a bike for his birthday.
من باید مانع می شدم از اینکه به او بگویم پدرم برای جشن تولدش یک دوچرخه خریده است.