#داستان_کوتاه
مردی جهانگردی شنيد روحاني مقدسی در سرزمين خاور زندگی می كند. وسايلش را جمع كرد تا برود و شكوه و عظمت او را ببيند. وقتی به خانه روحانی رسيد او را در كلبه محقری تنها يافت در حالی كه در آن خانه جز يك قفسه كتاب و ميز و صندلی چيزی وجود نداشت.
مرد جهانگرد از روحانی پرسيد: « پس وسايل خانه شما كجاست؟»
روحانی پرسيد: « وسايل تو كجاست؟»
مرد جهانگرد پاسخ داد: « من وسيله ای ندارم. اينجا مسافرم.»
روحانی نيز پاسخ داد: « من هم وسيله ای ندارم. اينجا مسافرم ...»
@RaheRoshanHedayat