محمود خیامی در حال قدم زدن در حیاط کارخانه, کارگری را دید که به جای حضور در بوفه و خوردن ناهار، گوشهای نشسته و مشغول خوردن «نان و پنیر و انگور» است, به او نزدیک شد و پرسید: چرا بوفه نمیروی؟ کارگر گفت: غذای کارخانه ۱۲ ریال است؛ نان و پنیر ارزانتر در میآید! اینطوری چیزی برای خانوادهام جمع میکنم. محمود با شنیدن این سخنان دچار بهت شد و در حالیکه سرش را به زیر انداخته بود، لبخندی زد و از کارگر دور شد. از هفته بعد، به دستور مدیرعامل، غذای کارگران در کارخانههای وابسته به شرکت او، رایگان شد.
برای رای دادن به این مطلب،لایک کنید.
ارسالی از *A*M*
#دنیای_گپ
#محمودخیامی