ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیادهای
ای که چو آفتاب و مه دست کرم گشادهای
هر سحری خیال تو دارد میل سردهی
دشمن عقل و دانشی فتنه مرد سادهای
همچو بهار ساقیی همچو بهشت باقیی
همچو کباب قوتی همچو شراب شادهای
لطف نمای ساقیا دست بگیر مست را
جانب بزم خویش کش شاه طریق جادهای
مولانا » دیوان شمس