#فاطمیه
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
بهار زندگیام!
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، میداند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو ، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگیام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
#محمدجواد_غفورزاده
http://shereheyat.ir/node/2177
@ShereHeyat
#فاطمیه
#شهدا
#غزل
دیر آمدم...
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
#حسن_بیاتانی
http://shereheyat.ir/node/1167
@ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
عصای صبر
چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت
شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت
جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود
عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟
خمید قامت او زیر بار اندوهت
اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت
پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد
تو را ز دست علی در میان قبر گرفت
تمام غربت خود را گریست در دل چاه
که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت
#سیدمهدی_حسینی
http://shereheyat.ir/node/93
@ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیده_واره
گرهگشا
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست
سلالۀ خلف ختم مرسلین یعنی
خلاصۀ همه آیات انبیا زهراست...
زلال نور رسالت در او نمایان است
چرا که آینۀ مصطفینما زهراست
کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز
شدهست ورد زبان فرشتهها زهراست
گلی که باغ شهادت از او به بار نشست
چراغدار شهیدان کربلا زهراست
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
امیدوار که باشی، گرهگشا زهراست
اگر که کوه غم افتاده روی شانۀ تو
علاج کار تو یک یا علی! و یا زهراست!
اگر چه کشتی پهلو گرفته میماند
تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست
مگو که راه رسیدن به عشق طولانیست
چرا که فاصلهاش از حسین تا زهراست
مراقبت کن از آن مضجع شریف، ای عشق
به هوش باش که دار و ندار ما زهراست
چنین غریب اگر در بقیع پنهان است
مسلّم است که گنجی گرانبها زهراست
مدینه! گوهر ما آرمیده در دل تو
گواه باش که گنجینۀ حیا زهراست
اگر در آتش کین سوختهست خانۀ او
تو دردمند بیا خانۀ شفا زهراست...
دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش
نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست
#سعید_بیابانکی
http://shereheyat.ir/node/1254
@ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
کوه صبر
بینگاهت، بینگاهت مرده بودم بارها
ای كه چشمانت گره وا میكند از كارها
مهر تو جاری شده در سينۀ دريا و رود
دور دستاس تو میچرخند گندمزارها
باز هم چيزی به جز نان و نمک در خانه نيست
با تو شيرین است امّا سفرۀ افطارها
باغ غمگين است، لبخندی بزن تا بشكفند
ياسها، آلالهها، گلپونهها، گلنارها
برگهای نازكت را مرهمی جز زخم نيست
دورت ای گل، سر برآوردند از بس خارها
بعد تو دارد مدينه غربتی بی حدّ و مرز
خانههای شهر، درها، كوچهها، ديوارها
نخلهای بیشماری نيمهشبها ديدهاند
سر به چاهِ درد برده کوه صبری، بارها
#سیده_تکتم_حسینی
http://shereheyat.ir/node/1282
@ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
چادر خاکی
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زندهست علی خانهنشین نیست
ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...
انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست معاویه چه کارهست
قرآنِ سر نیزه که قرآن مبین نیست!
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
«المنّة للّه» که این است و جز این نیست
#مهدی_جهاندار
http://shereheyat.ir/node/1964
@ShereHeyat
#شعر_تعلیمی
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
نگاه فاطمه
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
یوسف دل را نگه دار از زلیخای هوس
بگذر از دنیا که دنیا قعر چاهی بیش نیست
کم بجو آب حیات از تیرگیهای وجود
تشنگی گاهی سراب است، اشتباهی بیش نیست
یابن آدم! روی گندمگون به روی خاک نه!
گاه اسباب نزول دل، گناهی بیش نیست
در صف میدان کجا از کاه باید کوه ساخت
کوه ماییم ای دلیران! خصم کاهی بیش نیست
روسپیدیهای محشر با شرف آید به دست
هر کسی ذلت پذیرد روسیاهی بیش نیست
دل حریم نور گردد با نگاه فاطمه
آری آری! انتظار ما نگاهی بیش نیست...
#جواد_محمدزمانی
http://shereheyat.ir/node/1984
@ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#شعر_پایداری
#غزل
درس عباسها مذاکره نیست
حرکت از منا شروع شد و در تب کربلا به اوج رسید
روی لبهای تشنه گل کرد و بر روی نیزهها به اوج رسید
آل سفیان شد استحاله و بعد، مسخ شد در یهود و آل سعود
ظلم با شیوۀ معاصر قرن، در زمین خدا به اوج رسید
حرکت را حسین معنا کرد -شیعه در انحصار ذلت نیست-
لفظ هیهاتِ کربلای حسین، با همین محتوا به اوج رسید
صلح با شمر تا ابد ممنوع، درس عباسها مذاکره نیست
فکر کن با خودت که ظهر دهم، کار سقا کجا به اوج رسید؟!
گرچه ممسوس ذات الله است، اکبر از اوج خویش آگاه است
ارباً اربا شد و در آن صحرا، در میان عبا به اوج رسید
عشق، پیر و جوان نمیفهمد، خون پیران چکید و اوج گرفت
خون ششماهه بر زمین نچکید از همان ابتدا به اوج رسید
#محسن_ناصحی
http://shereheyat.ir/node/4459
@ShereHeyat
ببین بغداد را و جوشش زیباترین حس را
خروش جاننثاران «ابومهدی مهندس» را
ببین بغداد را و جوش خون «حاج قاسم» را
ببین تأثیر خون پاک آن مردان مخلص را
عراق و خیزش مختارهای رسته از زنجیر
ببین فریاد ملت را، ببین آواز مجلس را
شنیدم بارها از دولتش بانگ «رجایی» را
شنیدم بارها از مجلسش خشم «مدرس» را
خوشا جمع «حکیم و صدر» و «کُرد و سنی و شیعه»
که بر هم میزند پیمان بیعقلان ناقص را
صدای کامل فتح است این، دنیا نخواهد خورد
فریب نطقبازیهای این خامان نارس را
ببین خم گشتن حکام بدبخت سعودی را
ببین دوشیدن اعراب ثروتمند مفلس را
جهان مبهوت بانگ «یا لثارات» شما ماندهست
نمیبیند کسی «داووس» یا «بینالمجالس» را
الهی از سر این قوم، کم کن سایۀ غم را
بیفشان بر سر این عاشقان گلهای نرگس را
#علیرضا_قزوه
http://shereheyat.ir/node/4458
@ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
روضۀ مادر
بغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
زد به سینه، چند یازهرای اشکآلود گفت
بعداز آن از چند و چون روضۀ مادر گذشت
روضهخوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من همان جا ایستادم... شعلهها از در گذشت
من میان کوچه بودم روضهخوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضهای دیگر گذشت
تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ پشت تیغ از جسم علی اکبر گذشت
شعله بود و محسن ششماهه و دیوار و در
تیری آمد از گلوی تشنۀ اصغر گذشت
میخ در بر سینۀ پرمهر مادر حمله کرد
آب دیگر از سر عباس آبآور گذشت
ریسمان بر گردن حبلالمتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت
ذکر حیدر داشت زهرا، مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت
درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت
من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضهخوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت
روضهها اینجا گره میخورد، بابا رفته بود
هیچکس اما نمیداند چه بر دختر گذشت
#علی_سلیمیان
http://shereheyat.ir/node/4448
@ShereHeyat
#شعر_پایداری
#سپاه_پاسداران
#غزل
شهیدان صبحدم
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
تمیز باطل و حق را چه خوب میفهمد
«دلی که غیبنمای است و جام جم دارد»
هنوز مرثیهها از حماسه لبریزند
چکامههایی از این دست، محتشم دارد
حماسههای بزرگ از ملال خالی نیست
که عشق هم لحظاتی به نام غم دارد
سپاه، شعر بلندی به نام ایثار است
اگرچه قافیۀ اشتباه هم دارد
وطنفروش و حرامی چرا حذر نکنند
از او که عشق وطن، غیرت حرم دارد
کسی که لرزه بر اندام شبضمیران است
شباهتی به شهیدان صبحدم دارد
خروش خون خدا قاسم سلیمانی است
که تا ابد سر پیکار با ستم دارد
#مهدی_جهاندار
http://shereheyat.ir/node/4446
@ShereHeyat
برای دستی که به اشتباه بر ماشه لغزید
و برای دخترکی که عروسک خندانش به زمین برگشت...
رها کردند پشت آسمان زلف رهایت را
خدا حتماً شنید آن لحظۀ آخر دعایت را
هواپیمای تو در آن شب تاریک، آتش شد
و تو پروانهای که باز کردی بالهایت را
عروسکها رسیدند و تو را گریان صدا کردند
تو اما پشت لالایی شب بردی صدایت را
عزیزم! دشمن ما راه را بر آسمانت بست
نه اینکه من ندیدم خندههای آشنایت را
نشستم پشت مانیتور و تو از چشم من رفتی
و روی صفحۀ رادار دیدم ردپایت را
من از دیروز رخت جنگ پوشیدم به عشق تو
که تا امروز و فردا داشته باشم هوایت را
خدا میداند این شبها نمیخوابم، نمیدانم...
- خدای من! چه باید کرد بغضی بینهایت را... -
عزیز من! فدای دستهای کوچکت! هرگز
ز تن بیرون نمیآرم سیاهی عزایت را
عزیزم! دخترم! من دختری دارم شبیه تو
که میبینم میان خندههایش خندههایت را
#حامد_اهور
http://shereheyat.ir/node/4445
@ShereHeyat
تقدیم به سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
کربلا در کربلا
آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است
گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است
شانههای مرتضی لرزید ازاین داغ سترگ
مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است؟
عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو؛ مگر،
کاروان مُشک در میدان مین افتاده است؟
چار سوی این کبوترهای پرپر را ببین
آیههای روشن زیتون و تین افتاده است
دستبردامان شاه تشنهکامان یافتند
دستهایش را که دور از آستین افتاده است
زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاستهست
شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است
کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر
ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است
محشر کبراست در کرمان و در تهران و قم
در رگان شهر، شور اربعین افتاده است
کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاینچنین
لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است
سر جدا... پیکر جدا... این سرنوشت لالههاست
خاتم مُلک سلیمان بینگین افتاده است
#سعید_بیابانکی
http://shereheyat.ir/node/4426
@ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
حسرت زیارت
قلم چگونه گذارد قدم به ساحت تو
«توان واژه کجا بود و طرح صحبت تو»
خدا به یُمن شما رزق میدهد ما را
زمین نشسته سر سفرۀ قناعت تو
هر آنچه قد بکشد صبر، باز هم دستش
نمیرسد به بلندای استقامت تو
چه آمده به سر ماهِ رویت این شبها
که در توان علی هم نبوده رؤیت تو
هنوز کوثر این اشکها خروشان است
چگونه سرد شود داغ بینهایت تو
تو رفتهای و جهان قرنهاست میسوزد
و مانده روی دلش حسرت زیارت تو
چقدر دست غزل در برابرت خالیست
بگو چگونه درآییم از خجالت تو
#فائزه_زرافشان
http://shereheyat.ir/node/4411
@ShereHeyat
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
بیپشت بُوَد جوشن ما روز نبرد
يعنی که نيامديم تا بگريزيم
#محمدرضا_سهرابی_نژاد
@ShereHeyat
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
این روزها...
میرود از آن سَرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد بال در میآورد
شعر در وصف تو یعنی اشک، یعنی اشک، اشک
شاعر این ابیات را با چشم تر میآورد
مصرع اول اگر از «در» بگوید با خودش
مصرع دوم سر از دیوار در میآورد...
پرسشم تلخ است و پاسخ تلختر، این روزگار،
کی برای چیدن یاسی تبر میآورد؟
در جواب این که در کوچه چه آمد بر سرش
فاطمه هر بار اما و اگر میآورد
دست او بالا نمیآید، ولی این روزها
نام ما را در دعایش بیشتر میآورد
#مجتبی_حاذق
http://shereheyat.ir/node/1972
@ShereHeyat
مجموعه نوحه «سردار آسمانی»
تقدیم به سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
@ShereHeyat
تقدیم به سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
نگین قدس
مرا یاد است سطری بیبدیل از شعر خاقانی:
«که سلطانیست درویشی و درویشیست سلطانی»
الا روح صداقت، معنی ایثار و آگاهی!
جهان غرق است در خودبینی و تزویر و نادانی
تویی از عاشقان سر به زیر و سربلند ماه
تویی از اهلبیت عشق ای خورشیدپیشانی
دمی که با شهیدان خدایی راز میگویی
تو حتی میتوانی قدسیان را هم بگریانی
چه رازی خفته در جان تو ای آیینۀ ایمان
که روحانیّتِ تو آبرو داده به روحانی
نوشتی دیو نفست را ببر اول به قربانگاه
به روی خاتم انگشترت با خط دیوانی
خلیل خودشکن کم دیدهام چونان تو در میدان
که اسماعیل جان را میکند هر روز قربانی...
الا پیر خراسانی، مریدی این چنین داری!
سَبَق بردهست از رستم مگر این گُرد کرمانی
سلام ما به این ظلمتشکن ماه بلنداختر
درود ما به آن خورشید، آن پیر خراسانی
صدای پارسایان از عراق و شام میآید
مگر ایران برون آرد جهان را از پریشانی...
الا ای قاسم فتح درخشان! فتح دیگر کن
که خصلتهای قاسم داری و خوی سلیمانی
در این میدان فراوان مدعی دیدم مگر آخر
نگین قدس را از دست اهریمن تو بستانی
#علیرضا_قزوه
@ShereHeyat
یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود
از پیکر سوخته، نبودش باکی
او سوختهای بود که «خودساخته» بود
#علی_انسانی
@ShereHeyat
خط خون نقطۀ پایان سلیمانی نیست
بهراسید که این اول بسم الله است
#سیدحمیدرضا_برقعی
@ShereHeyat